فرزانه ساکی

دانشیار

تاریخ به‌روزرسانی: 1403/10/01

فرزانه ساکی

تربیت بدنی و علوم ورزشی / علوم ورزشی

پایان‌نامه‌های کارشناسی‌ارشد

  1. مقایسه تاثیر ترکیب تمرینات ثباتی- تنفسی با تمرینات ثباتی بر فعالیت عضلانی، راستا و الگوی حرکتی کتف در دختران نوجوان دارای سندروم متقاطع فوقانی
    1402
    مقدمه: سندروم متقاطع فوقانی یکی از رایج‌ترین مشکلات وضعیتی در بین نوجوانان بوده و با سرعت بسیاری رو به فراگیر شدن است. تاکنون در زمینه‌ی درمان افراد مبتلا به این عارضه روش‌های متعددی بکار گرفته شده است. هدف پژوهش حاضر نیز، مقایسه‌ی اثربخشی تمرینات ثباتی کتف و تمرینات ترکیبی ثباتی-‌تنفسی بر راستا، فعالیت عضلانی و الگوی حرکتی کتف در دختران نوجوان مبتلا به سندرم متقاطع فوقانی بود. روش تحقیق: به منظور انجام این تحقیق، 49 دانش‌آموز دختر (با دامنه سنی 15-12 سال) بصورت هدفمند و تصادفی در دو گروه تمرینات ثباتی (24) و تمرینات ترکیبی (25) قرار گرفتند. هر دو گروه به مدت هشت هفته، سه جلسه در هفته تمرین دریافت کردند. در هر جلسه آزمودنی‌های گروه‌های ثباتی و ترکیبی به ترتیب به مدت 50 دقیقه و70 دقیقه تمرین دریافت نمودند. ارزیابی کایفوز توسط خط‌کش منعطف، سربه‌جلو و شانه‌گرد با روش عکسبرداری و نرم‌افزار کینوویا، فعالیت عضلانی بوسیله بررسی‌های مربوط به الکترومایوگرافی و الگوی حرکتی کتف توسط آزمون دیسکنزی در دو مرحله، قبل و پس از مداخله صورت گرفت و داده‌ها مورد مقایسه قرار گرفتند. از آزمون‌های تحلیل واریانس با اندازه‌های تکراری به منظور بررسی تعامل بین زمان و گروه و مقایسه‌های زوجی جهت تحلیل داده‌های درون و بین‌گروهی در سطح معناداری (05/0 P≤) استفاده شد. نتایج: بطور کلی در جریان تحقیق حاضر، در آزمودنی‌های هر دو گروه ثباتی و ترکیبی، بهبود معناداری صورت گرفت؛ اما یافته‌های مرتبط با گروه ترکیبی بهبود بیشتری را نشان دادند. بنابراین می‌توان گفت اعمال هشت هفته تمرینات ترکیبی ثباتی‌-تنفسی در بهبود راستای سر و مهره‌های گردنی-پشتی (شامل سربه‌جلو، شانه‌گرد و کایفوز)، کاهش میانگین فعالیت عضلانی عضله‌ی ذوزنقه فوقانی، افزایش میزان فعالیت عضلات ذوزنقه میانی، ذوزنقه تحتانی، دندانه‌ای قدامی و دلتوئید و بهبود الگوی حرکتی کتف اثر بسزائی داشته است. هر چند تمرینات مذکور بر زمان شروع فعالیت عضلات تاثیر معناداری نداشته است. بحث و نتیجه‌گیری: با توجه به اثربخشی مداخله تمرینات ثباتی و ترکیب ثباتی-تنفسی مورد استفاده در پژوهش حاضر بر متغیرهای مورد مطالعه، پیشنهاد می‌گردد فیزیوتراپ‌ها و درمانگران ورزشی بمنظور اصلاح افراد مبتلا به سندروم متقاطع فوقانی تمرینات مورد استفاده در تحقیق حاضر را بکار برند. بنظر می‌رسد پروتکل تمرینات ترکیبی ثباتی-تنفسی با درمان یکپارچه‌ی متغیرهای راستا، فعالیت عضلانی و الگوی حرکتی کتف، توجه جامعی بر فاکتورهای دخیل در بروز این عارضه داشته و بصورت زنجیره‌وار اصلاح متغیرهای مشهود در این عارضه را در پی داشته ‌است
  2. تاثیر ترکیب تمرینات شورت فوت و سه بعدی مچ پا بر تعادل، حس عمقی و متغیرهای فشار کف پایی در افراد دارای کف پای صاف
    1402
    مقدمه: پا یک بخش مهم در زنجیره کینماتیک اندام تحتانی است. در حالی که پاها وزن بدن را تحمل می‌کنند، بی‌ثباتی ناشی از کف پای صاف می‌تواند باعث مشکلات پاتومکانیکی و همچنین یک عمل جبرانی در زنجیره کینماتیکی اندام تحتانی شود. کف پای صاف معمولا با پرونیشن مفصل ساب‌تالار همراه است تغییر مداوم و مکانیکی قوس طولی داخلی می‌تواند منجر به پرونیشن بیش از حد پاها شود، این تغییرات ساختاری پاها می‌تواند روی حرکت مفاصل، استراتژی عضلانی و تعادل بدن تاثیر منفی بگذارد. از طریق تمرین، عضلات ضعیف یا مهار شده فعال می‌شوند و کنترل عصبی عضلانی مچ پا بهبود می‌یابد. بنابراین هدف از این تحقیق تاثیر ترکیب تمرینات شورت فوت و سه بعدی مچ پا بر تعادل، حس عمقی و متغیرهای فشار کف پایی در افراد دارای کف پای صاف بود. مواد و روش: تعداد 34 کاراته‌کا ، دارای ناهنجاری کف پای صاف انتخاب و به‌صورت تصادفی در دو گروه تمرینی گروه تمرینات شورت فوت (17 نفر) با میانگین سن41 /21 سال، قد 71/168 سانتی‌متر، وزنی 59/60 کیلوگرم، سابقه ورزشی 29/8 سال و گروه ترکیب تمرینات شورت فوت و سه بعدی (17 نفر) با میانگین سن 76/21 سال، قد 59/167 سانتی‌متر، وزن 76/60 کیلوگرم، سابقه ورزشی 59/8 سال تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت هشت هفته و هفته‌ای سه جلسه تمرینات خود را انجام دادند و در مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون تمامی آزمون‌ها از هر دو گروه گرفته شد. برای ارزیابی کف پای صاف از روش افت تاویکولار، تعادل پویا از آزمون تعادل وای اصلاح شده، حس عمقی به‌وسیله اینکلاینومتر، متغیرهای فشار کف پایی به‌وسیله دستگاه فوت اسکن در دو مرحله قبل و پس از مداخله صورت گرفت در نهایت داده‌ها مورد مقایسه قرار گرفتند. جهت بررسی تاثیر تمرینات بر متغیرهای ذکر شده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه‌های تکراری جهت بررسی تعامل بین گروه‌ها و مقایسه زوجی جهت تحلیل داده‌ها درون گروهی و بین گروهی استفاده شده است (05/0≥P). نتایج: پروتکل تمرینی پژوهش اثر معناداری بر متغیر تعادل پویا، حس عمقی، کاهش افت ناویکولار دارد. پروتکل تمرینی پژوهش اثر معناداری بر سطح تماس کف پا، نیرو عکس‌العمل زمین و نوسانات پاسچر دارد اما اثر معناداری در سایر متغیرها که شامل فشارهای کف پا و شاخص تقارن می-باشد مشاهده نشد. بحث و نتیجه‌گیری: براساس نتایج پژوهش حاضر هر دو نوع تمرینات شورت فوت و ترکیب شورت فوت-سه بعدی روشی موثر در بهبود تعادل پویا، حس عمقی، کاهش افت ناویکولار، سطح تماس کف پا، نیرو عکس العمل زمین و نوسانات پاسچر می‌باشد و باعث افزایش قوس طولی داخلی و کاهش آسیب‌ها در اندام تحتانی و فوقانی می‌شود. از این رو توصیه می‌شود کلیه فیزیوتراپ‌ها و درمانگران ورزشی به‌منظور اصلاح افراد مبتلا به کف پای صاف تمرینات مورد استفاده در تحقیق حاضر را بکار گیرند.
  3. تاثیر ترکیب برنامه تمرینی انجمن زانو آلمان(STOP-X) و تمرینات موبیلیزیشن مچ پا بر کینماتیک اندام تحتانی، خطای فرود، تعادل و حس عمقی فوتبالیست‌های نوجوان با والگوس پویا زانو
    1402
    مقدمه و هدف: والگوس پویای زانو یکی از ناهنجاری‌های اسکلتی عضلانی و تاثیرگذار بر عملکرد افراد است. این ناهنجاری می‌تواند باعث ضعف در تعادل، حس عمقی و کینماتیک اندام تحتانی شود و خطر بروز آسیب را افزایش دهد. همچنین به دلیل ارتباط مفاصل بدن و تاثیرگذاری آن‌ها بر هم محدودیت در دامنه حرکتی مفصل مچ پا می‌تواند این عواقب را تشدید کند. هدف از تحقیق حاضر مقایسه اثر پروتکل STOP-X و ترکیب STOP-X موبیلیزیشن مچ پا بر کینماتیک اندام تحتانی، خطای فرود، تعادل و حس عمقی فوتبالیست‌های نوجوان با والگوس پویا زانو بود. روش تحقیق: در این کارآزمایی تصادفی کنترل شده 45 فوتبالیست‌ پسر 12-14 سال مبتلا به والگوس پویا زانو در سه گروه تمرینات STOP-X، تمرینات STOP-X - موبیلیزیشن مچ پا و کنترل به عنوان نمونه‌های پژوهش حضور داشتند. از تمامی نمونه‌ها در دو مرحله پیش‌آزمون و پس‌آزمون آزمون‌های افت-فرود تک‌پا، سیستم نمره دهی خطای فرود، تعادل Y و آزمون ارزیابی حس عمقی در زاویه 45 درجه اکستنشن فعال زانو گرفته شد. مداخله به مدت هشت هفته بود که گروه‌های تمرین پروتکل تمرینی مربوط به خود را دریافت کردند. تجزیه و تحلیل آماری داده‌ها از طریق آزمن آماری تحلیل واریانس با اندازه‌گیری مکرر با استفاده از آزمون تعقیبی بانفرونی انجام شد. همچنین تغییرات درون گروهی با استفاده از آزمون تی وابسته و بررسی درصد تغییرات انجام شد. سطح معنی‌داری در این تحقیق برابر 95 درصد و آلفای کوچکتر از 05/0 درنظر گرفته شد. یافته‌ها: نتایج این پژوهش نشان داد که گروه تمرینات ترکیبی در پس‌آزمون به طور معنی‌داری زاویه والگوس، خطای فرود و خطای باز سازی زاویه مفصلی کمتر و زاویه فلکشن و تعادل پویای وای در نمرات ترکیبی و جهت خلفی-داخلی بیشتری را نسبت به دو گروه دیگر داشته‌اند(05/0≥P). گروه تمرینات stop-x نیز به طور معنی‌داری زاویه والگوس، خطای فرود و خطای باز سازی زاویه مفصلی کمتر و زاویه فلکشن بیشتری را نسبت به گروه کنترل در پس‌آزمون نشان داد(05/0≥P). همچنین در نمرات جهت خلفی-داخلی و قدامی تعادل پویای وای نیز در پس‌آزمون گروه تمرینات ترکیبی نمرات بیشتری را نسبت به گروه کنترل به دست آورد(05/0≥P). در تمامی متغیرها تغییرات معنی‌داری از پیش‌آزمون تا پس‌آزمون در دو گروه تمرینی دیده شد(05/0≥P)، ولی در گروه کنترل تغییر معنی‌داری دیده نشد(05/0<P).
  4. تاثیر هشت هفته تمرینات بادی بالانس بر متغیرهای کنترل پاسچر، تعادل، قدرت عضلات اندام تحتانی و حس عمقی مفاصل زانو و مچ پا در زنان سالمند دارای استئوارتریت زانو
    1402
    هدف: استئوآرتریت زانو یکی از اختلالات اسکلتی- عضلانی شایع در زنان سالمند است و شیوع آن با افزایش سن به شدت افزایش می‌یابد. استئوآرتریت زانو عامل اصلی درد، محدودیت‌های فیزیکی و کاهش کیفیت زندگی در افراد و به خصوص سالمندان است. ورزش باعث بهبود عملکرد و تسکین درد بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو می‌گردد، اما پروتکل ورزشی ایده‌آل تعیین نشده است. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات بادی بالانس بر متغیر‌های کنترل پاسچر و تعادل، قدرت عضلانی اندام تحتانی و حس عمقی مفاصل زانو و مچ پا زنان سالمند دارای استئوآرتریت زانو بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی در دو گروه کنترل و تمرینی انجام شد. در مجموع 40 نفر از زنان سالمند مبتلا به استئوآرتریت زانو انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. گروه تمرینی در جلسات تمرینات بادی‌بالانس به مدت هشت هفته شرکت کردند و گروه کنترل فعالیت روزمره خود را ادامه دادند. کنترل پاسچر با استفاده از شاخص عملکرد وومک و آزمون برخاستن و رفتن و هم‌چنین تعادل با استفاده از آزمون شارپند رومبرگ و رسیدن عملکردی ارزیابی شد. قدرت عضلات ران و زانو با استفاده از دینامومتر دستی و حس عمقی مفاصل زانو و پلانتار فلکشن و دورسی فلکشن مچ پا با روش عکس‌برداری و بازسازی زاویه اندازه‌گیری شد. تجزیه و تحلیل داده‌‌های آماری با استفاده از نرم‌افزار اس‌پی‌اس‌اس نسخه 26 صورت گرفت و برای مقایسه نتایج در گروه‌های تمرین و کنترل از آزمون‌های آماری مناسب استفاده گردید. یافته‌ها: تغییرات گروه تمرینی در امتیاز عملکرد فیزیکی وومک، آزمون برخاستن و رفتن، آزمون رومبرگ، آزمون رسیدن عملکردی، قدرت عضلات، حس عمقی مفاصل زانو و مچ پا از پیش آزمون تا پس آزمون بهبود معنی‌داری داشت. نتیجه‌گیری: یافته‌های پژوهش حاضر نشان دهنده اثرات مثبت تمرینات بادی‌بالانس در زنان سالمند دارای استئوارتریت زانو بر متغیرهای کنترل پاسچر، تعادل، حس عمقی و قدرت مجموعه عضلات زانو و ران بود. از این رو با توجه به یافته‌های پژوهش می‌توان گفت، بادی‌بالانس به عنوان تمرین درمانی ذهن و بدن برای درمان علائم بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو موثر است.
  5. اثر خستگی موضعی بر میزان انحرافات مرکز فشار پاها و الکترومایوگرافی در افراد لوردوزیس حین دویدن
    1401
    اهداف در این پژوهش تعیین انحرافات COP در فاز استانس دویدن پس از خستگی در افراد با عارضه لوردوزیس نسبت به افراد سالم. و تعیین فعالیت الکترومایوگرافی عضلات راست شکمی، مورب داخلی، مورب خارجی، مولتی فیدوس و ارکتوراسپاین در فاز استانس دویدن پس از خستگی در افراد با عارضه لوردوزیس نسبت به افراد سالم بود. تعداد 12 دانشجوی ورزشکار مبتلا به هایپرلوردوزیس کمری و 12 نفر دانشجوی ورزشکار با انحنای طبیعی ستون فقرات ناحیه کمری در این مطالعه شرکت کردند. پس از انجام پیش آزمون یعنی دویدن در مسیر 16 متری با سرعت خودانتخابی پروتکل خستگی انجام و پس آزمون انجام شد. حداکثر فشار کف پایی با دستگاه فوت اسکن و فعالیت میوالکتریک عضلات منتخب مرکزی با دستگاه الکترومایوگرافی ثبت شد. باتوجه به نتایج به دست آمده بانوان و آقایان لوردوزیس از سیگنال های عضلات منتخب ثبات دهنده مرکزی بخش قدامی تنه (راست شکمی، مورب داخلی و مورب خارجی) با کاهش دامنه فعالیت عضلانی و کاهش فرکانس میانه روبه رو هستیم که به طبع نشان از خستگی آن ها می باشد. که می تواند ناشی از ضعف این عضلات و کوتاهی عضلات آنتاگونیست آن ها در افراد لوردوزیس باشد که منجر به خستگی زود به هنگام آن ها نسبت به عضلات بخش خلفی تنه شده است. از آن سو با افزایش دامنه فعالیت و افزایش فرکانس میانه عضلات منتخب ثبات دهنده مرکزی بخش خلفی تنه (راست کننده ستون مهره ها طویل، راست کننده ستون مهره ها خاصره ای و چندسر) به طور جبرانی روبه رو هستیم. و همچنین با توجه به شواهد موجود و پروتکل خستگی پژوهش حاضر ممکن است عضلات بخش قدامی در گروه های لوردوزیس به دلیل ضعف عضلات بخش خلفی سریعتر به خستگی رسیده باشند. باتوجه به نتایج به دست آمده از گروه نرمال عضلات منتخب ثبات دهنده مرکزی بخش خلفی دچار کاهش دامنه فعالیت و کاهش فرکانس میانه و به طبع آن خستگی شده اند و عضلات منتخب ثبات دهنده مرکزی بخش قدامی به طور جبرانی دچار افزایش دامنه فعالیت و فرکانس میانه شده اند. با توجه به شواهد موجود و پروتکل خستگی پژوهش حاضر ممکن است به دلیل فعالیت جبرانی سایر عضلات خم کننده مفصل ران در افراد نرمال عضلات بخش قدامی کمتر فعالیت کرده باشند و عضلات بخش خلفی زودتر به خستگی رسیده باشند. این اثرات متفاوت می تواند دلیلی برای تفاوت در آسیب ابتلایی گروه لوردوزیس باشد.
  6. تاثیر هشت هفته مداخله اصلاحی بر دامنه حرکتی، حس عمقی و فعالیت الکتریکی عضلات اندام تحتانی در زنان دارای محدودیت دورسی فلکشن
    1401
    مقدمه و هدف: محدودیت دامنه حرکتی دورسی فلکشن مچ پا به عنوان یکی از مهم ترین ریسک فکتورهای بروز آسیب اندام تحتانی می باشد که باعث تغییر بیومکانیک اندام تحتانی می شود. این موضوع نه تنها ثبات ناحیه مچ و پاسچرال را به مخاطره می اندازد بلکه می تواند کنترل عصبی - عضلانی عضلات پیرامون مچ پا را دچار اختلال کند؛ لذا هدف از تحقیق حاضر تاثیر هشت هفته مداخله اصلاحی بر دامنه حرکتی مچ پا، حس عمقی و فعالیت الکتریکی عضلات اندام تحتانی در زنان دارای محدودیت دورسی فلکشن مچ پا است. روش شناسی: در پژوهش حاضر 30 زن فعال دارای محدودیت حرکتی دورسی فلکشن مچ پا به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل (هر گروه شامل 15 نفر) تقسیم بندی شدند. گروه تجربی مداخله اصلاحی را که شامل ریلیز فاشیا و عضلات خلف ساق پا، تمرینات کششی گروه عضلانی گاستروسولئوس، موبیلیزیشن مفصل تالوکورال و تمرینات تقویتی بود، به مدت هشت هفته انجام دادند در حالی گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند و به تمرینات عادی باشگاهی خود پرداختند. دامنه حرکتی و حس عمقی با استفاده از گونیامتر و فعالیت الکتریکی عضلات تیبیالیس قدامی، پرونئوس لانگوس، گاستروکنمیوس داخلی و سولئوس، حین تسک اسکات بالای سر طی فاز نزولی و صعودی ارزیابی شد. به منظور تحلیل داده ها از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه های تکراری استفاده شد (05/0P<). نتایج: پس از اجرای مداخله اصلاحی، تاثیر معناداری در حس عمقی و دامنه حرکتی زنجیره باز و بسته زنان دارای محدودیت حرکتی دورسی فلکشن مچ پا مشاهده شد (05/0P<). همچنین نتایج تحقیق تاثیر معناداری در کاهش فعالیت الکتریکی عضلات تیبیالس قدامی و سولئوس در فاز نزولی و صعودی و عضله گاستروکینمیوس داخلی در فاز نزولی نشان داد (05/0P<). اما این تاثیر از لحاظ آماری در ارتباط با عضله پرونئوس لانگوس و همچنین فاز صعودی عضله گاستروکنمیوس داخلی معنادار نبود (05/0P>). بحث و نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که انجام هشت هفته تمرین اصلاحی بر دامنه حرکتی و حس عمقی مچ پا و فعالیت الکتریکی عضلات اندام تحتانی در زنان دارای محدودیت دورسی فلکشن مچ پا موثر است؛ بنابراین می توان از این تمرینات در پروتکل پیشگیری از آسیب ورزشکاران دارای محدودیت دورسی فلکشن مچ پا استفاده کرد.
  7. ثاتیر تمرینات ثبات پیشرونده و تنفسی بر درد، تعادل ، عملکرد و متغیرهای فشار کف پایی در بیماران مبتلا به بی ثباتی کمر
    1400
    ثاتیر تمرینات ثبات پیشرونده و تنفسی بر درد، تعادل ، عملکرد و متغیرهای فشار کف پایی در بیماران مبتلا به بی ثباتی کمر
  8. تاثیر هشت هفته مداخله اصلاحی بر تعادل، حس عمقی و متغیرهای توزیع فشار کف پایی در زنان دارای محددیت دورسی فلکشن
    1400
    تاثیر هشت هفته مداخله اصلاحی بر تعادل، حس عمقی و متغیرهای توزیه فشار کف پایی در زنان دارای محددیت دورسی فلکشن
  9. تاثیر کینزیوتیپ ساق پا بر متغیرهای فشار کف پایی، تعادل و حس عمقی افراد ورزشکار مبتلا به شین اسپلینت
    1400
    تاثیر کینزیوتیپ ساق پا بر متغیرهای فشار کف پایی، تعادل و حس عمقی افراد ورزشکار مبتلا به شین اسپلینت
  10. مقایسه نمرات ازمون های عملکردی بین فوتبالیست های با بدون ناپایداری مزمن مچ پا
    1400
    مقایسه نمرات ازمون های عملکردی بین فوتبالیست های با بدون ناپایداری مزمن مچ پا
  11. مقایسه الگوهای فعالیت عضلات اندام تحتانی در زنان ورزشکار با و بدون نقص غلبه لیگامان
    1399
    مقدمه و هدف: نقص غلبه لیگامان در فرود، به عنوان اختلال در الگوهای فعالسازی عضلانی تعریف شده است که می تواند منجر به افزایش بارهای مفصلی در زانو و آسیب لیگامان متقاطع قدامی(ACL) شود. هدف از این پژوهش، مقایسه ی الگوهای فعالیت عضلات اندام تحتانی در زنان با و بدون نقص غلبه لیگامان حین فرود تک پا بود. روش شناسی: این پژوهش از نوع توصیفی_مقایسه ای است. جامعه آماری این پژوهش زنان ورزشکار 16 الی 26 ساله فعال در تیم های باشگاهی بودند که براساس معیار های ورود و خروج به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به دو گروه سالم (27 نفر) و دارای نقص غلبه لیگامان (27 نفر) تقسیم شدند. فعالیت الکترومیوگرافی عضلات گلوتئوس ماگزیموس، گلوتئوس مدیوس، تنسورفاشیالاتا، اداکتور لانگوس، تیبیالیس آنتریور، پرونئوس لانگوس، گاستروکنمیوس مدیال و گاستروکنمیوس لترال در حین فرود از پله ای به ارتفاع 30 سانتی متر 100 میلی ثانیه قبل از تماس پا با زمین ثبت شد. از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد (05/0 P≤). یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که بین میزان فعالیت فیدفورواردی عضلات گلتوس مدیوس، گلتوس ماگزیموس، تیبیالیس آنتریور، پرونئوس لانگوس و گاستروکنمیوس مدیال بین دو گروه دارای نقص غلبه لیگامان و سالم تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0 P≤)؛ به طوری که میزان فعالیت فیدفورواردی تمام عضلات به جز پرونئوس لانگوس در گروه دارای نقص غلبه لیگامانی100 میلی ثانیه قبل از تماس پا با زمین بیشتر از گروه سالم بود. همچنین تفاوت معنی داری در میزان فعالیت هم-انقباضی عضلات اداکتور لانگوس با گلوتئوس مدیوس، تنسورفاشیالاتا با گلوتئوس ماگزیموس، تیبیالیس آنتریور با گاستروکنمیوس لترال، گاستروکنمیوس مدیال با گاستروکنمیوس لترال، تیبیالیس آنتریور با پرونئوس لانگوس بین دو گروه مشاهده شد (05/0 P≤). میزان فعالیت هم انقباضی عضلات اداکتور لانگوس با گلوتئوس مدیوس، تنسورفاشیالاتا با گلوتئوس ماگزیموس، تیبیالیس آنتریور با گاستروکنمیوس لترال، گاستروکنمیوس مدیال با گاستروکنمیوس لترال در گروه دارای نقص غلبه لیگامانی 100 میلی ثانیه قبل از تماس پا با زمین در مقایسه با گروه سالم کمتر بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر شواهد بالینی مهمی را در مورد ایمبالانس های عصبی عضلانی که از عوامل خطر قابل تعدیل در آسیب ACL هست
  12. تاثیر تمرینات اسپورت متریک ویژه فوتبال بر عملکرد و خطای فرود-پرش فوتبالیست ها
    1399
    مقدمه: یکی از شدیدترین و خطرناک ترین آسیب دیدگی های مشاهده شده در فوتبال پارگی رباط متقاطع قدامی (ACL) می باشد و در اثر این آسیب ، ورزشکاران به دوری طولانی مدت و عوارضی همچون استئوآرتریت، سستی مفصل و بی ثباتی زانو در آینده دچار خواهند شد. پارگی رباط صلیبی قدامی فرآیند درمانی بسیار طولانی داشته و با هزینه بسیار بالایی همراه است. با توجه به گزارش مطالعات موجود، آسیب های ACL غیر برخوردی بوده و اکثرا حین فرود نامناسب در فعالیت های پرشی رخ می دهد. بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات اسپورت متریک ویژه فوتبال بر عملکرد و خطای فرود-پرش فوتبالیست ها می باشد. روش شناسی: کارآزمایی بالینی حاضر با طرح پیش آزمون-پس آزمون در آکادمی تخصصی فوتبال ذولفقارنسب شهرستان سنندج انجام شد. تعداد کل آزمودنی ها 29 نفر و کل افراد پس از پیش آزمون به صورت تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. گروه تجربی به مدت شش هفته پروتکل اسپورت متریک ویژه فوتبال را انجام داده و گروه کنترل به تمرینات عادی خود ادامه دادند. آزمون های مورد استفاده در پژوهش حاضر خطای فرود-پرش و تعادل Y، چابکی ایلینویز، 50 یارد سرعت، توان سارجنت، آزمون های مک گیل می باشد. در نهایت از آزمون تحلیل کواریانس جهت تجزیه و تحلیل داده ها با سطح معنی داری 05/0 >P استفاده شد. یافته ها: در گروه تمرین نتایج تجزیه و تحلیل داده ها نشان داد که عملکرد (تعادل، چابکی، توان انفجاری، سرعت ثبات ناحیه مرکزی) و خطای فرود-پرش پس از شش هفته تمرینات اسپورت متریک ویژه فوتبال تحت تاثیر قرار گرفته و تغییرات معنی داری داشت (05/0 P≤). و اما در گروه کنترل نتایج معنی داری مشاهدی نشد (05/0 >P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر برای متخصصان حوزه پیشگیری از آسیب و همچنان مربیان مشخص شد که تمرینات اسپورت متریک ویژه فوتبال نقص های بیومکانیک عملکردی اندام تحتانی را حین فرود در فوتبالیست ها اصلاح کرده و همچنان عملکرد فوتبالیست ها را تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین به مربیان و ورزشکاران توصیه می گردد جهت بالا بردن سطح ایمنی مفصل زانو حین فرود و فعالیت های تخصصی و ارتقاء عملکرد خود از برنامه تمرینات اسپورت متریک ویژه فوتبال استفاده کنند
  13. تاثیر کینزیوتیپ بر کنترل پاسچر، کینماتیک و حس عمقی مفصل زانو در زنان فعال دارای والگوس داینامیک زانو
    1399
    مقدمه و هدف: والگوس داینامیک زانو به عنوان یک ریسک فاکتور رایج برای آسیب های حاد و آسیب های ناشی از استفاده بیش از حد اندام تحتانی از جمله سندروم درد پلاتلوفمورال(PFP)، آسیب ACL، استئوآرتریت زانو، اسپرین MCL، آسیب غضروف و منیسک زانو مطرح شده است. والگوس داینامیک زانو حین کاهش شتاب و فرود در فعالیتهای ورزشی عامل بسیاری از آسیب های حاد و مزمن زانو می باشد، لذا هدف از تحقیق حاضر تاثیر کینزیوتیپ بر کنترل پاسچر، کینماتیک و حس عمقی مفصل زانو در زنان فعال دارای والگوس داینامیک زانو می باشد. روش تحقیق: در این کارآزمایی تصادفی کنترل شده 26 زن دارای والگوس داینامیک زانو به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و پلاسبوکنترل قرار گرفتند. زوایای فلکشن و والگوس زانو حین فرود تک پا با استفاده از روش ارزیابی دوبعدی محاسبه شد، تعادل ایستای افراد با استفاده از تست Bess ، تعادل پویا با استفاده از تستY و حس عمقی با استفاده از گونیامتر اندازه گیری شد. کینزیوتیپ به مدت 48 ساعت برای گروه تجربی اعمال شد در صورتی که گروه پلاسبوکنترل، چسب کاغذی را به عنوان پلاسبو دریافت کردند. برای تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل کواریانس استفاده شد. (P≤0/05) یافته ها: پس از اجرای مداخله کینزیوتیپ، زاویه والگوس زانو در مقایسه با پیش آزمون و گروه پلاسبوکنترل کاهش معناداری یافت، در صورتی که گروه پلاسبوکنترل پیشرفتی نداشتند. حس عمقی مفصل زانو و تعادل پویا در مقایسه با گروه پلاسبوکنترل بهبود معناداری داشتند. در زاویه فلکشن زانو و تعادل ایستا در مقایسه با گروه پلاسبوکنترل قبل و بعد از اعمال کینزیوتیپ تغییر معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: کینزیوتیپ منجر کاهش زاویه والگوس زانو، بهبود تعادل پویا و کاهش خطای حس عمقی در زنان فعال دارای والگوس داینامیک زانو شد، لذا پیشنهاد می شود از این مداخله برای پیشگیری از آسیب های ACL و PFPS استفاده شود
  14. تاثیر تمرینات پلایومتریکی همراه با بازخورد بر فعالیت الکترومایوگرافی عضلات اندام تحتانی در زنان دارای والگوس داینامیک زانو
    1399
    مقدمه و هدف: آسیب لیگامان صلیبی قدامی (ACL) یکی از آسیب های شایع در ورزش می باشد. فراخوانی و فعالیت مناسب عضلات پروگزیمال و دیستال اندام تحتانی نقش قابل توجهی در ایجاد ثبات مفصلی بر عهده دارند و تمرینات پلایومتریک باعث افزایش قدرت واکنش پذیری سیستم نوروماسکولار می شود. هدف این پژوهش، بررسی تاثیر هشت هفته تمرینات پلایومتریکی همراه با بازخورد بر فعالیت الکترومایوگرافی عضلات اندام تحتانی در زنان دارای والگوس داینامیک زانو می باشد. روش شناسی: 24 زن فعال (12 نفر گروه کنترل و 12 نفر گروه تمرین) دارای والگوس داینامیک بالای 12 درجه در این پژوهش نیمه تجربی شرکت نمودند. گروه تمرین، تمرینات پلایومتریکی همراه با بازخورد را به مدت هشت هفته و 24 جلسه انجام دادند و گروه کنترل به تمرینات عادی باشگاهی خود پرداختند. فعالیت الکتریکی عضلات گلوتئوس ماگزیموس، گلوتئوس مدیوس، تنسورفاشیالاتا، اداکتور لانگوس، تیبیالیس آنتریور، پرونئوس لانگوس، گاستروکنمیوس مدیال و لترال در حین پرش کانترموومنت تک پا 100 میلی ثانیه قبل و بعد از تماس پا با زمین ارزیابی شد. از آزمون های تحلیل کوواریانس برای تحلیل داده ها استفاده شد (05/0>P). نتایج: پس از هشت هفته تمرینات پلایومتریکی همراه با بازخورد، در میزان فعالیت فیدفورورادی عضلات گلوتئوس ماگزیموس، گلوتئوس مدیوس، تیبیالیس آنتریور، پرونئوس لانگوس افزایش و گاستروکنمیوس لترال کاهش معنی داری مشاهده شد (05/0>P) و در میزان فعالیت فیدبکی عضلات پرونئوس لانگوس و گاستروکنمیوس مدیال تغییرات معنی داری مشاهده شد (05/0>P). هم چنین تغییر معنی داری در هم انقباضی عضلات اداکتور لانگوس با گلوتئوس مدیوس، تیبیالیس آنتریور با گاستروکنمیوس مدیال و لترال، گاستروکنمیوس مدیال با گاستروکنمیوس لترال به وجود آمد، به نحوی که هم انقباضی تمام عضلات به جز هم انقباضی گاستروکنمیوس مدیال با لترال کاهش یافت. بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که نه تنها یک برنامه هشت هفته ای تمرینات پلایومتریکی همراه با بازخورد می تواند فعالیت الکترومایوگرافی عضلات هیپ و ساق را در افراد با والگوس داینامیک زانو بهبود بخشد بلکه چنین برنامه ای می تواند موجب بهبود در کینماتیک اندام تحتانی این افراد شود و از این طریق عوامل خطر قابل تعدیل آسیب ACL را کاهش دهد و از آسیب آن جلوگیری کند.
  15. تاثیر ده هفته تمرینات شروت بر زاویه کاب، انعظاف پذیری، ظرفیت عملکردی و کیفیت زندگی در نوجوانان دارای دفورمیتی اسکلیوز غیرساختاری
    1398
    مقدمه نقش حیاتی ستون فقرات به عنوان محور اصلی بدن بسیار مهم است. اسکولیوز، یکی از شایع ترین دفورمیتی های ستون فقرات می باشد که با انحراف جانبی و چرخش مهره ای همراه است. در این چرخش، تنه مهره به سمت تحدب انحنا تمایل پیدا می کند. هدف از پژوهش حاضر آن است که اثر ده هفته تمرینات شروت را بر زاویه کاب، انعطاف پذیری، ظرفیت عملکردی و کیفیت زندگی نوجوانان دارای دفورمیتی اسکولیوز غیرساختاری را بررسی کند. روش تحقیق تحقیق حاضر از نوع نیمه تجربی است. طرح تحقیق از نوع طرح دو گروهی با پیش آزمون و پس آزمون در گروه های آزمایش و کنترل و اعمال متغیر در گروه آزمایش است. برای اندازه گیری زاویه کاب، انعطاف پذیری، ظرفیت عملکردی و کیفیت زندگی به ترتیب از ابزارهای عکس رادیوگرافی، جعبه انعطاف پذیری، آزمون میدانی 6MWTو پرسشنامه SRS-22 استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل آماری از نرم افزارSPSS نسخه 23 استفاده شد. همچنین ازآزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه های تکراری برای تحلیل داده ها استفاده شده است. سطح معناداری نیز 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها نتایج حاصل از تحقیق پس از ده هفته تمرینات شروت، تفاوت معناداری را در کاهش زاویه کاب، افزایش انعطاف پذیری، ظرفیت عملکردی وکیفیت زندگی در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون در بین گروه های پژوهش نشان داد.(P<0/05) نتیجه گیری بنابراین احتمالاً به نظر می رسد که با توجه به ماهیت تمرینات شروت و نتایج حاصل از آن می توان از این نوع تمرینات در اصلاح افراد دارای دفورمیتی اسکولیوز غیرساختاری استفاده نمود.
  16. شناسایی ریسک فاکتورهای اسپرین جانبی مچ پا در ورزشکاران: مطالعه کوهورت اینده نگر
    1398
    مقدمه: اسپرین جانبی مچ پا رایج ترین آسیب های ورزشی مربوط به ورزش است و این میزان بروز آسیب روبه افزایش است. اما اطلاعات اندکی در زمینه ریسک فاکتورهای این آسیب وجود دارد. بنابراین هدف پژوهش حاضر شناسایی ریسک فاکتورهای اسپرین جانبی مچ پا در ورزشکاران : مطالعه کوهورت آینده نگر، بود. مچ پا به عنوان آسیب پذیر ترین، قسمت بدن نسبت به سایر قسمت ها در ورزشکاران شناخته شده است. 45-38 درصد تمامی آسیب های مچ پا مربوط به اسپرین مچ پا می باشد. حدود یک ششم از زمان هایی که ورزشکار به دلیل آسیب از فعالیت کنار گذاشته می شود، مربوط به آسیب اسپرین مچ پا می باشد. شیوع بی ثباتی مزمن مچ پا پس از آسیب اولیه بسیار بالا است و سابقه حداقل یک بار کشیدگی خارجی مچ پا به عنوان مهم ترین عامل مستعد کننده مطرح است. به طوری که سابقه پیچ خوردگی مچ پا با احتمال پنج برابری آسیب مجدد همراه است. علاوه بر این بیش از 80 درصد بیماران با بی ثباتی مزمن مچ پا از بیماری استئو آرتریت رنج می برند که در برخی موارد نیاز به مداخله جراحی دارد. در ایالات متحده هر ساله 2/1 میلیون پزشک به درمان افراد با آسیب اسپرین مچ پا می پردازند که هزینه درمان این افراد معادل 8/3 بیلیون دلار در سال تخمین زده شده است. با توجه به این، تحقیقات بسیاری به پیش بینی ریسک فاکتورهای اسپرین مچ پا پرداخته اند اما اکثر این تحقیقات به مقایسه یک ریسک فاکتور پرداخته اند. از این رو خلاء تحقیقی که به صورت جامع ریسک فاکتور های آسیب اسپرین مچ پا را که به صورت آینده نگر بررسی کرده باشد همچنان وجود دارد.بنابراین، هدف پژوهش حاضر شناسایی ریسک فاکتورهای اسپرین جانبی مچ پا در ورزشکاران : مطالعه کوهورت آینده نگر، بود. روش تحقیق: آزمودنی های این تحقیق، 157 پسر ورزشکار از ورزشکاران باشگاهی شهر همدان و شهرستان های اطراف در رشته های فوتبال، والیبال، بسکتبال و هندبال بودند. در ابتدای فصل ابتدا آزمودنی ها فرم ثبت مشخصات فردی، اطلاعات پزشکی و پرسشنامه شاخص ناتوانی مچ پا و پا را تکمیل نمودند. سپس اندازه گیری های مربوط به فاکتورهای قدرت، تعادل، دامنه حرکتی، حس عمقی، توان انفجاری و استقامت عضلات ثبات دهنده مرکزی مورد اندازه گیری قرار گرفت. سپس تمامی ورزشکاران برای مدت دو فصل به بازی و تمرین پرداختند و به صورت هفتگی برای ثبت گزارش آسیب مورد بررسی قرار گرفتند. از رگرسیون
  17. تاثیر چهارهفته پروتکل تمرینی با تاکید بر اصلاح حرکت بر عملکرد و ازمون های غربال گری حرکتی عملکردی دانشجویان دختر تربیت بدنی
    1397
    تاثیر چهارهفته پروتکل تمرینی با تاکید بر اصلاح حرکت بر عملکرد و ازمون های غربال گری حرکتی عملکردی دانشجویان دختر تربیت بدنی
  18. تاثیر تمرینات ثباتی عملکردی بر فاکتورهای منتخب نورومکانیکال در ورزشکاران بعد از بازسازی لیگامان صلیبی قدامی
    1397
    مقدمه: لیگامان صلیبی قدامی (ACL) یکی از پر آسیب ترین لیگامان های زانو است که در ورزشکاران جوان 15تا 25 سال شیوع بیشتری دارد. درصد بیشتری از این آسیب ها غیر برخوردی و در ورزش های همراه با چرخش و فرود رخ می دهد. بیشتر جراحان ارتوپد˛ جراحی بازسازی را به ورزشکارانی که قصد بازگشت به ورزش دارند توصیه می کنند. این بازسازی با هدف بازگرداندن کینماتیک و پایداری زانوی آسیب دیده به منظور پیشگیری از تغییرات دژنراتیو آینده صورت می گیرد. الگوهای عصبی عضلانی تغییریافته عموما تا دوسال بعد از ACLR مشاهده می شوند و ممکن است نرخ بروز آسیب ثانویه ACL را بعد از ACLR توضیح دهند. ناحیه مرکزی تنه در حرکت های داینامیک پایه و بنیان حرکت قسمت های دیستال می باشد. شواهد نشان می دهد کاهش ثبات ناحیه مرکزی بدن می تواند زمینه را برای آسیب مهیا و مستعد سازد و تمرین مناسب می تواند باعث کاهش آسیب شود. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرینات ثباتی عملکردی بر فاکتورهای منتخب نورومکانیکال در ورزشکاران بعد از بازسازی ACL بود. روش شناسی: 26 نفر ورزشکار مرد با سابقه جراحی ACL به صورت تصادفی در دو گروه تمرینی (13نفر) و کنترل (13نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینی˛ تمرینات ثباتی عملکردی را به مدت هشت هفته انجام دادند و گروه کنترل نیز به زندگی روزانه خود پرداختند. تغییرات در ثبات پاسچر ˛ قدرت ایزومتریک در برخی عضلات اندام تحتانی˛ استقامت عضلانی عضلات ثبات دهنده مرکزی و میزان پیک زاویه فلکشن و ولگوس زانو در فرود تک پا بترتیب توسط: آزمون تعادلی Y˛ دینامومتر دستی دیجیتال،آزمون های مک گیل و دوربین دیجیتال مورد بررسی قرار گرفتند. داده های خام با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 24 و بهره گیری از آمار توصیفی و استنباطی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. ابتدا از مدل ترکیبی (زمان)2×(گروه)2 آزمون تحلیل واریانس اندازه های تکراری استفاده گردید تا اثر تعاملی زمان (دارای 2 سطح قبل و بعداز مداخله) بر گروه (دارای 2 سطح تمرینات ثباتی عملکردی و کنترل) در متغیرهای مورد مطالعه مشخص شود. سطح معنی داری در تحقیق حاضر برابر با % 95 و میزان آلفا کوچکتر یا مساوی با 05/0 در نظر گرفته شد. یافته ها: در گروه تمرین یافته ها به صورت معنی داری افزایش در ثبات پاسچر˛ قدرت عضلات اندام تحتانی˛ استقامت عضلات ثبات دهنده مرکزی و نیز پیک زاویه فلکشن زانو و همچنین کاه
  19. تاثیر هشت هفته تمرینات پلایومتریک بر قدرت، راستای لگن و زانو در زنان دارای والگوس داینامیک زانو
    1397
    مقدمه و هدف: والگوس داینامیک زانو حین کاهش شتاب و فرود در فعالیت های ورزشی عامل بسیاری از آسیب های حاد و مزمن زانو می باشد. هدف از انجام تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات پلایومتریک بر قدرت ران، راستای لگن و زانو زنان مبتلا به والگوس داینامیک زانو بود. روش تحقیق: در این کارآزمایی تصادفی کنترل شده 26 زن دارای والگوس داینامیک زانو به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. قدرت ایزومتریک عضلات هیپ با استفاده از نیروسنج ثبت شد. زوایای والگوس زانو و دراپ لگن حین فرود تک با استفاده از روش ارزیابی دوبعدی حین اجرای فرود تک پا محاسبه شد. در طول دو ماه گروه کنترل تنها در فعالیت های روتین دانشگاه شرکت داشتند در صورتی که گروه تجربی در کنار تمرینات روتین، به مدت هشت هفته در تمرینات پلایومتریک شرکت کردند. از مدل ترکیبی تحلیل واریانس با اندازه های تکراری برای تحلیل داده ها استفاده شد (05/0 ≥P). یافته ها: پس از اجرای برنامه مداخله، قدرت عضلات هیپ (ابداکتورها، اکستنسورها و اکسترنال روتیتورها) در مقایسه با پیش آزمون بهبود یافت در صورتی که گروه کنترل بهبود معنی داری نداشتند. زاویه والگوس زانو با انجام تمرینات در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنی داری داشت(05/0 ≥P). همچنین نتایج تحقیق تغییر معنی داری را در زاویه دراپ لگن قبل و بعد در شرکت در تمرینات در گروه های مورد مطالعه نشان نداد. نتیجه گیری: تمرینات پلایومتریک باعث تغییر کینماتیک اندام تحتانی، افزایش قدرت عضلات هیپ و عملکرد فانکشنال می شوند، از اینرو پیشنهاد می شود از این تمرینات در برنامه های پیشگیری از آسیب های ACL و PFPS استفاده شود.
  20. مقایسه فعالیت الکترومایوگرافی عضلات منتخب تنه و گردن در افراد با و بدون عارضه سربه جلو حین راه رفتن
    1396
    مقدمه و هدف: جلوآمدگی سر یکی از اختلالات شایع پاسچرال می باشد که مرتبط با سبک زندگی امروزی می باشد. این اختلال ممکن است باعث ایجاد تغییراتی در کنترل حرکتی عضلات ناحیه گردن شود. اگرچه شواهد مبنی بر وجود ارتباط بین پوسچر سربه جلو و افزایش درد و مشکلات شانه وجود دارد، اما مطالعات کمی چگونگی این ارتباط را حین فعالیت های داینامیک بررسی کرده اند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی میزان فعالیت الکترومایوگرافی عضلات منتخب تنه و گردن در افراد دارای عارضه سربه جلو و مقایسه آن با افراد سالم حین راه رفتن بود. روش شناسی: در این تحقیق 20 نفر پسر شامل (10 نفر دارای عارضه سربه جلو و 10 نفر دارای پوسچر سر نرمال) از بین دانش آموزان شهرستان همدان انتخاب شدند. در ابتدا به وسیله گونیامتر زاویه کرانیوورتبرال آزمودنی ها اندازه گیری شد. افرادی که زاویه کرانیوورتبرال آن ها در محدوده ی 5/1±7/42 اندازه گیری شد، در گروه سربه جلو قرار می گرفتند. سطح فعالیت الکترومایوگرافی عضلات استرنوکلایدوماستوئید، تراپزیوس فوقانی و تحتانی، دندانه ای قدامی و ارکتوراسپاین گردنی حین راه رفتن توسط دستگاه الکترومایوگرافی سطحی (16 کاناله بی سیم BTS FREE EMG300 ,BTS Bioengeeri,Italy) ثبت شد. برای نرمالایز کردن نتایج بدست آمده از الکترومیوگرافی از حداکثر انقباض ارادی ایزومتریک (MVC) استفاده شد. نسبت مشارکت هر عضله نیز از تقسیم فعالیت الکترومیوگرافی نرمال شده آن عضله بر مجموع فعالیت الکترومیوگرافی نرمال شده همه عضلات تحت پژوهش بدست آمد. یافته ها: جهت مقایسه میزان فعالیت الکترومیوگرافی هر یک از عضلات و همچنین مقایسه نسبت مشارکت هر عضله در دو گروه از آزمون آماری t مستقل استفاده گردید. تجزیه و تحلیل آماری افزایش معناداری در میزان فعالیت الکتریکی تراپزیوس فوقانی راست (035/0=p) در گروه سالم را نشان داد. همچنین با مقایسه نسبت مشارکت هریک از عضلات بین گروه سالم و دارای عارضه سربه جلو، افزایش معناداری در نسبت فعالیت الکتریکی عضله تراپزیوس فوقانی راست(026/0=p) در گروه سالم مشاهده شد. بحث و نتیجه گیری: فعالیت الکترومایوگرافی نرمال شده عضله تراپزیوس فوقانی راست حین راه رفتن درافراد سالم بالاتر از افراد دارای عارضه سربه جلو است. نتایج حاضر این تئوری که تغییرات پوسچر سر می تواند فعالیت عضلانی را حین فعالیت های داینامیک تغییر دهد، تایید می