Farzaneh Saki

Associate Professor

Update: 2024-11-21

Farzaneh Saki

Faculty of Physical Education and Sports Sciences / Department of Sports Science

Master Theses

  1. اثر خستگي موضعي بر ميزان انحرافات مركز فشار پاها و الكترومايوگرافي در افراد لوردوزيس حين دويدن
    مرتضي محمدخاني 2022
    اهداف در اين پژوهش تعيين انحرافات COP در فاز استانس دويدن پس از خستگي در افراد با عارضه لوردوزيس نسبت به افراد سالم. و تعيين فعاليت الكترومايوگرافي عضلات راست شكمي، مورب داخلي، مورب خارجي، مولتي فيدوس و اركتوراسپاين در فاز استانس دويدن پس از خستگي در افراد با عارضه لوردوزيس نسبت به افراد سالم بود. تعداد 12 دانشجوي ورزشكار مبتلا به هايپرلوردوزيس كمري و 12 نفر دانشجوي ورزشكار با انحناي طبيعي ستون فقرات ناحيه كمري در اين مطالعه شركت كردند. پس از انجام پيش آزمون يعني دويدن در مسير 16 متري با سرعت خودانتخابي پروتكل خستگي انجام و پس آزمون انجام شد. حداكثر فشار كف پايي با دستگاه فوت اسكن و فعاليت ميوالكتريك عضلات منتخب مركزي با دستگاه الكترومايوگرافي ثبت شد. باتوجه به نتايج به دست آمده بانوان و آقايان لوردوزيس از سيگنال هاي عضلات منتخب ثبات دهنده مركزي بخش قدامي تنه (راست شكمي، مورب داخلي و مورب خارجي) با كاهش دامنه فعاليت عضلاني و كاهش فركانس ميانه روبه رو هستيم كه به طبع نشان از خستگي آن ها مي باشد. كه مي تواند ناشي از ضعف اين عضلات و كوتاهي عضلات آنتاگونيست آن ها در افراد لوردوزيس باشد كه منجر به خستگي زود به هنگام آن ها نسبت به عضلات بخش خلفي تنه شده است. از آن سو با افزايش دامنه فعاليت و افزايش فركانس ميانه عضلات منتخب ثبات دهنده مركزي بخش خلفي تنه (راست كننده ستون مهره ها طويل، راست كننده ستون مهره ها خاصره اي و چندسر) به طور جبراني روبه رو هستيم. و همچنين با توجه به شواهد موجود و پروتكل خستگي پژوهش حاضر ممكن است عضلات بخش قدامي در گروه هاي لوردوزيس به دليل ضعف عضلات بخش خلفي سريعتر به خستگي رسيده باشند. باتوجه به نتايج به دست آمده از گروه نرمال عضلات منتخب ثبات دهنده مركزي بخش خلفي دچار كاهش دامنه فعاليت و كاهش فركانس ميانه و به طبع آن خستگي شده اند و عضلات منتخب ثبات دهنده مركزي بخش قدامي به طور جبراني دچار افزايش دامنه فعاليت و فركانس ميانه شده اند. با توجه به شواهد موجود و پروتكل خستگي پژوهش حاضر ممكن است به دليل فعاليت جبراني ساير عضلات خم كننده مفصل ران در افراد نرمال عضلات بخش قدامي كمتر فعاليت كرده باشند و عضلات بخش خلفي زودتر به خستگي رسيده باشند. اين اثرات متفاوت مي تواند دليلي براي تفاوت در آسيب ابتلايي گروه لوردوزيس باشد.
    Thesis summary

  2. تأثير هشت هفته مداخله اصلاحي بر دامنه حركتي، حس عمقي و فعاليت الكتريكي عضلات اندام تحتاني در زنان داراي محدوديت دورسي فلكشن
    طاهره سهرابي 2022
    مقدمه و هدف: محدوديت دامنة حركتي دورسي فلكشن مچ پا به عنوان يكي از مهم ترين ريسك فكتورهاي بروز آسيب اندام تحتاني مي باشد كه باعث تغيير بيومكانيك اندام تحتاني مي شود. اين موضوع نه تنها ثبات ناحيه مچ و پاسچرال را به مخاطره مي اندازد بلكه مي تواند كنترل عصبي - عضلاني عضلات پيرامون مچ پا را دچار اختلال كند؛ لذا هدف از تحقيق حاضر تأثير هشت هفته مداخلة اصلاحي بر دامنة حركتي مچ پا، حس عمقي و فعاليت الكتريكي عضلات اندام تحتاني در زنان داراي محدوديت دورسي فلكشن مچ پا است. روش شناسي: در پژوهش حاضر 30 زن فعال داراي محدوديت حركتي دورسي فلكشن مچ پا به صورت تصادفي در دو گروه تجربي و كنترل (هر گروه شامل 15 نفر) تقسيم بندي شدند. گروه تجربي مداخلة اصلاحي را كه شامل ريليز فاشيا و عضلات خلف ساق پا، تمرينات كششي گروه عضلاني گاستروسولئوس، موبيليزيشن مفصل تالوكورال و تمرينات تقويتي بود، به مدت هشت هفته انجام دادند در حالي گروه كنترل مداخله اي دريافت نكردند و به تمرينات عادي باشگاهي خود پرداختند. دامنة حركتي و حس عمقي با استفاده از گونيامتر و فعاليت الكتريكي عضلات تيبياليس قدامي، پرونئوس لانگوس، گاستروكنميوس داخلي و سولئوس، حين تسك اسكات بالاي سر طي فاز نزولي و صعودي ارزيابي شد. به منظور تحليل داده ها از آزمون هاي تحليل واريانس با اندازه هاي تكراري استفاده شد (05/0P<). نتايج: پس از اجراي مداخله اصلاحي، تأثير معناداري در حس عمقي و دامنة حركتي زنجيره باز و بسته زنان داراي محدوديت حركتي دورسي فلكشن مچ پا مشاهده شد (05/0P<). همچنين نتايج تحقيق تأثير معناداري در كاهش فعاليت الكتريكي عضلات تيبيالس قدامي و سولئوس در فاز نزولي و صعودي و عضله گاستروكينميوس داخلي در فاز نزولي نشان داد (05/0P<). اما اين تأثير از لحاظ آماري در ارتباط با عضلة پرونئوس لانگوس و همچنين فاز صعودي عضلة گاستروكنميوس داخلي معنادار نبود (05/0P>). بحث و نتيجه گيري: نتايج اين پژوهش نشان داد كه انجام هشت هفته تمرين اصلاحي بر دامنة حركتي و حس عمقي مچ پا و فعاليت الكتريكي عضلات اندام تحتاني در زنان داراي محدوديت دورسي فلكشن مچ پا مؤثر است؛ بنابراين مي توان از اين تمرينات در پروتكل پيشگيري از آسيب ورزشكاران داراي محدوديت دورسي فلكشن مچ پا استفاده كرد.
    Thesis summary

  3. ثاتير تمرينات ثبات پيشرونده و تنفسي بر درد، تعادل ، عملكرد و متغيرهاي فشار كف پايي در بيماران مبتلا به بي ثباتي كمر
    بهزاد نصيري 2021
  4. تاثير هشت هفته مداخله اصلاحي بر تعادل، حس عمقي و متغيرهاي توزيع فشار كف پايي در زنان داراي محدديت دورسي فلكشن
    مهديه زارعي 2021
  5. تاثير كينزيوتيپ ساق پا بر متغيرهاي فشار كف پايي، تعادل و حس عمقي افراد ورزشكار مبتلا به شين اسپلينت
    امير شايسته 2021
  6. مقايسه نمرات ازمون هاي عملكردي بين فوتباليست هاي با بدون ناپايداري مزمن مچ پا
    كوسار ابراهيم فقي محمود 2021
  7. مقايسه الگوهاي فعاليت عضلات اندام تحتاني در زنان ورزشكار با و بدون نقص غلبه ليگامان
    شيما بختياري خو 2020
    مقدمه و هدف: نقص غلبه ليگامان در فرود، به عنوان اختلال در الگوهاي فعالسازي عضلاني تعريف شده است كه مي تواند منجر به افزايش بارهاي مفصلي در زانو و آسيب ليگامان متقاطع قدامي(ACL) شود. هدف از اين پژوهش، مقايسه ي الگوهاي فعاليت عضلات اندام تحتاني در زنان با و بدون نقص غلبه ليگامان حين فرود تك پا بود. روش شناسي: اين پژوهش از نوع توصيفي_مقايسه اي است. جامعه آماري اين پژوهش زنان ورزشكار 16 الي 26 ساله فعال در تيم هاي باشگاهي بودند كه براساس معيار هاي ورود و خروج به صورت هدفمند به عنوان نمونه انتخاب و به دو گروه سالم (27 نفر) و داراي نقص غلبه ليگامان (27 نفر) تقسيم شدند. فعاليت الكتروميوگرافي عضلات گلوتئوس ماگزيموس، گلوتئوس مديوس، تنسورفاشيالاتا، اداكتور لانگوس، تيبياليس آنتريور، پرونئوس لانگوس، گاستروكنميوس مديال و گاستروكنميوس لترال در حين فرود از پله اي به ارتفاع 30 سانتي متر 100 ميلي ثانيه قبل از تماس پا با زمين ثبت شد. از آزمون تحليل واريانس چند متغيري براي تجزيه و تحليل داده ها استفاده شد (05/0 P≤). يافته ها: يافته هاي پژوهش حاضر نشان داد كه بين ميزان فعاليت فيدفورواردي عضلات گلتوس مديوس، گلتوس ماگزيموس، تيبياليس آنتريور، پرونئوس لانگوس و گاستروكنميوس مديال بين دو گروه داراي نقص غلبه ليگامان و سالم تفاوت معني داري وجود دارد (05/0 P≤)؛ به طوري كه ميزان فعاليت فيدفورواردي تمام عضلات به جز پرونئوس لانگوس در گروه داراي نقص غلبه ليگاماني100 ميلي ثانيه قبل از تماس پا با زمين بيشتر از گروه سالم بود. همچنين تفاوت معني داري در ميزان فعاليت هم-انقباضي عضلات اداكتور لانگوس با گلوتئوس مديوس، تنسورفاشيالاتا با گلوتئوس ماگزيموس، تيبياليس آنتريور با گاستروكنميوس لترال، گاستروكنميوس مديال با گاستروكنميوس لترال، تيبياليس آنتريور با پرونئوس لانگوس بين دو گروه مشاهده شد (05/0 P≤). ميزان فعاليت هم انقباضي عضلات اداكتور لانگوس با گلوتئوس مديوس، تنسورفاشيالاتا با گلوتئوس ماگزيموس، تيبياليس آنتريور با گاستروكنميوس لترال، گاستروكنميوس مديال با گاستروكنميوس لترال در گروه داراي نقص غلبه ليگاماني 100 ميلي ثانيه قبل از تماس پا با زمين در مقايسه با گروه سالم كمتر بود. نتيجه گيري: يافته هاي پژوهش حاضر شواهد باليني مهمي را در مورد ايمبالانس هاي عصبي عضلاني كه از عوامل خطر قابل تعديل در آسيب ACL هست
    Thesis summary

  8. تأثير تمرينات اسپورت متريك ويژه فوتبال بر عملكرد و خطاي فرود-پرش فوتباليست ها
    عرفان شكيبا 2020
    مقدمه: يكي از شديدترين و خطرناك ترين آسيب ديدگي هاي مشاهده شده در فوتبال پارگي رباط متقاطع قدامي (ACL) مي باشد و در اثر اين آسيب ، ورزشكاران به دوري طولاني مدت و عوارضي همچون استئوآرتريت، سستي مفصل و بي ثباتي زانو در آينده دچار خواهند شد. پارگي رباط صليبي قدامي فرآيند درماني بسيار طولاني داشته و با هزينه بسيار بالايي همراه است. با توجه به گزارش مطالعات موجود، آسيب هاي ACL غير برخوردي بوده و اكثرا حين فرود نامناسب در فعاليت هاي پرشي رخ مي دهد. بنابراين هدف از پژوهش حاضر بررسي تاثير تمرينات اسپورت متريك ويژه فوتبال بر عملكرد و خطاي فرود-پرش فوتباليست ها مي باشد. روش شناسي: كارآزمايي باليني حاضر با طرح پيش آزمون-پس آزمون در آكادمي تخصصي فوتبال ذولفقارنسب شهرستان سنندج انجام شد. تعداد كل آزمودني ها 29 نفر و كل افراد پس از پيش آزمون به صورت تصادفي به دو گروه تجربي و كنترل تقسيم شدند. گروه تجربي به مدت شش هفته پروتكل اسپورت متريك ويژه فوتبال را انجام داده و گروه كنترل به تمرينات عادي خود ادامه دادند. آزمون هاي مورد استفاده در پژوهش حاضر خطاي فرود-پرش و تعادل Y، چابكي ايلينويز، 50 يارد سرعت، توان سارجنت، آزمون هاي مك گيل مي باشد. در نهايت از آزمون تحليل كواريانس جهت تجزيه و تحليل داده ها با سطح معني داري 05/0 >P استفاده شد. يافته ها: در گروه تمرين نتايج تجزيه و تحليل داده ها نشان داد كه عملكرد (تعادل، چابكي، توان انفجاري، سرعت ثبات ناحيه مركزي) و خطاي فرود-پرش پس از شش هفته تمرينات اسپورت متريك ويژه فوتبال تحت تاثير قرار گرفته و تغييرات معني داري داشت (05/0 P≤). و اما در گروه كنترل نتايج معني داري مشاهدي نشد (05/0 >P). نتيجه گيري: بر اساس نتايج پژوهش حاضر براي متخصصان حوزه پيشگيري از آسيب و همچنان مربيان مشخص شد كه تمرينات اسپورت متريك ويژه فوتبال نقص هاي بيومكانيك عملكردي اندام تحتاني را حين فرود در فوتباليست ها اصلاح كرده و همچنان عملكرد فوتباليست ها را تحت تاثير قرار مي دهد. بنابراين به مربيان و ورزشكاران توصيه مي گردد جهت بالا بردن سطح ايمني مفصل زانو حين فرود و فعاليت هاي تخصصي و ارتقاء عملكرد خود از برنامه تمرينات اسپورت متريك ويژه فوتبال استفاده كنند
    Thesis summary

  9. تاثير كينزيوتيپ بر كنترل پاسچر، كينماتيك و حس عمقي مفصل زانو در زنان فعال داراي والگوس دايناميك زانو
    حسنيه رومياني 2020
    مقدمه و هدف: والگوس دايناميك زانو به عنوان يك ريسك فاكتور رايج براي آسيب هاي حاد و آسيب هاي ناشي از استفاده بيش از حد اندام تحتاني از جمله سندروم درد پلاتلوفمورال(PFP)، آسيب ACL، استئوآرتريت زانو، اسپرين MCL، آسيب غضروف و منيسك زانو مطرح شده است. والگوس دايناميك زانو حين كاهش شتاب و فرود در فعاليتهاي ورزشي عامل بسياري از آسيب هاي حاد و مزمن زانو مي باشد، لذا هدف از تحقيق حاضر تاثير كينزيوتيپ بر كنترل پاسچر، كينماتيك و حس عمقي مفصل زانو در زنان فعال داراي والگوس دايناميك زانو مي باشد. روش تحقيق: در اين كارآزمايي تصادفي كنترل شده 26 زن داراي والگوس دايناميك زانو به صورت تصادفي در دو گروه تجربي و پلاسبوكنترل قرار گرفتند. زواياي فلكشن و والگوس زانو حين فرود تك پا با استفاده از روش ارزيابي دوبعدي محاسبه شد، تعادل ايستاي افراد با استفاده از تست Bess ، تعادل پويا با استفاده از تستY و حس عمقي با استفاده از گونيامتر اندازه گيري شد. كينزيوتيپ به مدت 48 ساعت براي گروه تجربي اعمال شد در صورتي كه گروه پلاسبوكنترل، چسب كاغذي را به عنوان پلاسبو دريافت كردند. براي تحليل داده ها از روش آماري تحليل كواريانس استفاده شد. (P≤0/05) يافته ها: پس از اجراي مداخله كينزيوتيپ، زاويه والگوس زانو در مقايسه با پيش آزمون و گروه پلاسبوكنترل كاهش معناداري يافت، در صورتي كه گروه پلاسبوكنترل پيشرفتي نداشتند. حس عمقي مفصل زانو و تعادل پويا در مقايسه با گروه پلاسبوكنترل بهبود معناداري داشتند. در زاويه فلكشن زانو و تعادل ايستا در مقايسه با گروه پلاسبوكنترل قبل و بعد از اعمال كينزيوتيپ تغيير معناداري مشاهده نشد. نتيجه گيري: كينزيوتيپ منجر كاهش زاويه والگوس زانو، بهبود تعادل پويا و كاهش خطاي حس عمقي در زنان فعال داراي والگوس دايناميك زانو شد، لذا پيشنهاد مي شود از اين مداخله براي پيشگيري از آسيب هاي ACL و PFPS استفاده شود
    Thesis summary

  10. تأثير تمرينات پلايومتريكي همراه با بازخورد بر فعاليت الكترومايوگرافي عضلات اندام تحتاني در زنان داراي والگوس دايناميك زانو
    فرزانه رمضاني 2020
    مقدمه و هدف: آسيب ليگامان صليبي قدامي (ACL) يكي از آسيب هاي شايع در ورزش مي باشد. فراخواني و فعاليت مناسب عضلات پروگزيمال و ديستال اندام تحتاني نقش قابل توجهي در ايجاد ثبات مفصلي بر عهده دارند و تمرينات پلايومتريك باعث افزايش قدرت واكنش پذيري سيستم نوروماسكولار مي شود. هدف اين پژوهش، بررسي تأثير هشت هفته تمرينات پلايومتريكي همراه با بازخورد بر فعاليت الكترومايوگرافي عضلات اندام تحتاني در زنان داراي والگوس دايناميك زانو مي باشد. روش شناسي: 24 زن فعال (12 نفر گروه كنترل و 12 نفر گروه تمرين) داراي والگوس دايناميك بالاي 12 درجه در اين پژوهش نيمه تجربي شركت نمودند. گروه تمرين، تمرينات پلايومتريكي همراه با بازخورد را به مدت هشت هفته و 24 جلسه انجام دادند و گروه كنترل به تمرينات عادي باشگاهي خود پرداختند. فعاليت الكتريكي عضلات گلوتئوس ماگزيموس، گلوتئوس مديوس، تنسورفاشيالاتا، اداكتور لانگوس، تيبياليس آنتريور، پرونئوس لانگوس، گاستروكنميوس مديال و لترال در حين پرش كانترموومنت تك پا 100 ميلي ثانيه قبل و بعد از تماس پا با زمين ارزيابي شد. از آزمون هاي تحليل كوواريانس براي تحليل داده ها استفاده شد (05/0>P). نتايج: پس از هشت هفته تمرينات پلايومتريكي همراه با بازخورد، در ميزان فعاليت فيدفورورادي عضلات گلوتئوس ماگزيموس، گلوتئوس مديوس، تيبياليس آنتريور، پرونئوس لانگوس افزايش و گاستروكنميوس لترال كاهش معني داري مشاهده شد (05/0>P) و در ميزان فعاليت فيدبكي عضلات پرونئوس لانگوس و گاستروكنميوس مديال تغييرات معني داري مشاهده شد (05/0>P). هم چنين تغيير معني داري در هم انقباضي عضلات اداكتور لانگوس با گلوتئوس مديوس، تيبياليس آنتريور با گاستروكنميوس مديال و لترال، گاستروكنميوس مديال با گاستروكنميوس لترال به وجود آمد، به نحوي كه هم انقباضي تمام عضلات به جز هم انقباضي گاستروكنميوس مديال با لترال كاهش يافت. بحث و نتيجه گيري: نتايج پژوهش حاضر نشان داد كه نه تنها يك برنامه هشت هفته اي تمرينات پلايومتريكي همراه با بازخورد مي تواند فعاليت الكترومايوگرافي عضلات هيپ و ساق را در افراد با والگوس دايناميك زانو بهبود بخشد بلكه چنين برنامه اي مي تواند موجب بهبود در كينماتيك اندام تحتاني اين افراد شود و از اين طريق عوامل خطر قابل تعديل آسيب ACL را كاهش دهد و از آسيب آن جلوگيري كند.
    Thesis summary

  11. تاثير ده هفته تمرينات شروت بر زاويه كاب، انعظاف پذيري، ظرفيت عملكردي و كيفيت زندگي در نوجوانان داراي دفورميتي اسكليوز غيرساختاري
    حسين غلامي 2020
    مقدمه نقش حياتي ستون فقرات به عنوان محور اصلي بدن بسيار مهم است. اسكوليوز، يكي از شايع ترين دفورميتي هاي ستون فقرات مي باشد كه با انحراف جانبي و چرخش مهره اي همراه است. در اين چرخش، تنه مهره به سمت تحدب انحنا تمايل پيدا مي كند. هدف از پژوهش حاضر آن است كه اثر ده هفته تمرينات شروت را بر زاويه كاب، انعطاف پذيري، ظرفيت عملكردي و كيفيت زندگي نوجوانان داراي دفورميتي اسكوليوز غيرساختاري را بررسي كند. روش تحقيق تحقيق حاضر از نوع نيمه تجربي است. طرح تحقيق از نوع طرح دو گروهي با پيش آزمون و پس آزمون در گروه هاي آزمايش و كنترل و اعمال متغير در گروه آزمايش است. براي اندازه گيري زاويه كاب، انعطاف پذيري، ظرفيت عملكردي و كيفيت زندگي به ترتيب از ابزارهاي عكس راديوگرافي، جعبه انعطاف پذيري، آزمون ميداني 6MWTو پرسشنامه SRS-22 استفاده شد. براي تجزيه و تحليل آماري از نرم افزارSPSS نسخه 23 استفاده شد. همچنين ازآزمون آماري تحليل واريانس با اندازه هاي تكراري براي تحليل داده ها استفاده شده است. سطح معناداري نيز 05/0 در نظر گرفته شد. يافته ها نتايج حاصل از تحقيق پس از ده هفته تمرينات شروت، تفاوت معناداري را در كاهش زاويه كاب، افزايش انعطاف پذيري، ظرفيت عملكردي وكيفيت زندگي در دو مرحله پيش آزمون و پس آزمون در بين گروه هاي پژوهش نشان داد.(P<0/05) نتيجه گيري بنابراين احتمالاً به نظر مي رسد كه با توجه به ماهيت تمرينات شروت و نتايج حاصل از آن مي توان از اين نوع تمرينات در اصلاح افراد داراي دفورميتي اسكوليوز غيرساختاري استفاده نمود.
    Thesis summary

  12. شناسايي ريسك فاكتورهاي اسپرين جانبي مچ پا در ورزشكاران: مطالعه كوهورت اينده نگر
    سجاد حيدري سودجاني 2019
    مقدمه: اسپرين جانبي مچ پا رايج ترين آسيب هاي ورزشي مربوط به ورزش است و اين ميزان بروز آسيب روبه افزايش است. اما اطلاعات اندكي در زمينه ريسك فاكتورهاي اين آسيب وجود دارد. بنابراين هدف پژوهش حاضر شناسايي ريسك فاكتورهاي اسپرين جانبي مچ پا در ورزشكاران : مطالعه كوهورت آينده نگر، بود. مچ پا به عنوان آسيب پذير ترين، قسمت بدن نسبت به ساير قسمت ها در ورزشكاران شناخته شده است. 45-38 درصد تمامي آسيب هاي مچ پا مربوط به اسپرين مچ پا مي باشد. حدود يك ششم از زمان هايي كه ورزشكار به دليل آسيب از فعاليت كنار گذاشته مي شود، مربوط به آسيب اسپرين مچ پا مي باشد. شيوع بي ثباتي مزمن مچ پا پس از آسيب اوليه بسيار بالا است و سابقه حداقل يك بار كشيدگي خارجي مچ پا به عنوان مهم ترين عامل مستعد كننده مطرح است. به طوري كه سابقه پيچ خوردگي مچ پا با احتمال پنج برابري آسيب مجدد همراه است. علاوه بر اين بيش از 80 درصد بيماران با بي ثباتي مزمن مچ پا از بيماري استئو آرتريت رنج مي برند كه در برخي موارد نياز به مداخله جراحي دارد. در ايالات متحده هر ساله 2/1 ميليون پزشك به درمان افراد با آسيب اسپرين مچ پا مي پردازند كه هزينه درمان اين افراد معادل 8/3 بيليون دلار در سال تخمين زده شده است. با توجه به اين، تحقيقات بسياري به پيش بيني ريسك فاكتورهاي اسپرين مچ پا پرداخته اند اما اكثر اين تحقيقات به مقايسه يك ريسك فاكتور پرداخته اند. از اين رو خلاء تحقيقي كه به صورت جامع ريسك فاكتور هاي آسيب اسپرين مچ پا را كه به صورت آينده نگر بررسي كرده باشد همچنان وجود دارد.بنابراين، هدف پژوهش حاضر شناسايي ريسك فاكتورهاي اسپرين جانبي مچ پا در ورزشكاران : مطالعه كوهورت آينده نگر، بود. روش تحقيق: آزمودني هاي اين تحقيق، 157 پسر ورزشكار از ورزشكاران باشگاهي شهر همدان و شهرستان هاي اطراف در رشته هاي فوتبال، واليبال، بسكتبال و هندبال بودند. در ابتداي فصل ابتدا آزمودني ها فرم ثبت مشخصات فردي، اطلاعات پزشكي و پرسشنامه شاخص ناتواني مچ پا و پا را تكميل نمودند. سپس اندازه گيري هاي مربوط به فاكتورهاي قدرت، تعادل، دامنه حركتي، حس عمقي، توان انفجاري و استقامت عضلات ثبات دهنده مركزي مورد اندازه گيري قرار گرفت. سپس تمامي ورزشكاران براي مدت دو فصل به بازي و تمرين پرداختند و به صورت هفتگي براي ثبت گزارش آسيب مورد بررسي قرار گرفتند. از رگرسيون
    Thesis summary

  13. تاثير چهارهفته پروتكل تمريني با تاكيد بر اصلاح حركت بر عملكرد و ازمون هاي غربال گري حركتي عملكردي دانشجويان دختر تربيت بدني
    2019
    تاثير چهارهفته پروتكل تمريني با تاكيد بر اصلاح حركت بر عملكرد و ازمون هاي غربال گري حركتي عملكردي دانشجويان دختر تربيت بدني
  14. تاثير تمرينات ثباتي عملكردي بر فاكتورهاي منتخب نورومكانيكال در ورزشكاران بعد از بازسازي ليگامان صليبي قدامي
    حسين شفيعي 2018
    مقدمه: ليگامان صليبي قدامي (ACL) يكي از پر آسيب ترين ليگامان هاي زانو است كه در ورزشكاران جوان 15تا 25 سال شيوع بيشتري دارد. درصد بيشتري از اين آسيب ها غير برخوردي و در ورزش هاي همراه با چرخش و فرود رخ مي دهد. بيشتر جراحان ارتوپد˛ جراحي بازسازي را به ورزشكاراني كه قصد بازگشت به ورزش دارند توصيه مي كنند. اين بازسازي با هدف بازگرداندن كينماتيك و پايداري زانوي آسيب ديده به منظور پيشگيري از تغييرات دژنراتيو آينده صورت مي گيرد. الگوهاي عصبي عضلاني تغييريافته عموما تا دوسال بعد از ACLR مشاهده مي شوند و ممكن است نرخ بروز آسيب ثانويه ACL را بعد از ACLR توضيح دهند. ناحيه مركزي تنه در حركت هاي دايناميك پايه و بنيان حركت قسمت هاي ديستال مي باشد. شواهد نشان مي دهد كاهش ثبات ناحيه مركزي بدن مي تواند زمينه را براي آسيب مهيا و مستعد سازد و تمرين مناسب مي تواند باعث كاهش آسيب شود. هدف پژوهش حاضر بررسي تاثير تمرينات ثباتي عملكردي بر فاكتورهاي منتخب نورومكانيكال در ورزشكاران بعد از بازسازي ACL بود. روش شناسي: 26 نفر ورزشكار مرد با سابقه جراحي ACL به صورت تصادفي در دو گروه تمريني (13نفر) و كنترل (13نفر) قرار گرفتند. گروه تمريني˛ تمرينات ثباتي عملكردي را به مدت هشت هفته انجام دادند و گروه كنترل نيز به زندگي روزانه خود پرداختند. تغييرات در ثبات پاسچر ˛ قدرت ايزومتريك در برخي عضلات اندام تحتاني˛ استقامت عضلاني عضلات ثبات دهنده مركزي و ميزان پيك زاويه فلكشن و ولگوس زانو در فرود تك پا بترتيب توسط: آزمون تعادلي Y˛ دينامومتر دستي ديجيتال،آزمون هاي مك گيل و دوربين ديجيتال مورد بررسي قرار گرفتند. داده هاي خام با استفاده از نرم افزار SPSS ورژن 24 و بهره گيري از آمار توصيفي و استنباطي مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. ابتدا از مدل تركيبي (زمان)2×(گروه)2 آزمون تحليل واريانس اندازه هاي تكراري استفاده گرديد تا اثر تعاملي زمان (داراي 2 سطح قبل و بعداز مداخله) بر گروه (داراي 2 سطح تمرينات ثباتي عملكردي و كنترل) در متغيرهاي مورد مطالعه مشخص شود. سطح معني داري در تحقيق حاضر برابر با % 95 و ميزان آلفا كوچكتر يا مساوي با 05/0 در نظر گرفته شد. يافته ها: در گروه تمرين يافته ها به صورت معني داري افزايش در ثبات پاسچر˛ قدرت عضلات اندام تحتاني˛ استقامت عضلات ثبات دهنده مركزي و نيز پيك زاويه فلكشن زانو و همچنين كاه
    Thesis summary

  15. تاثير هشت هفته تمرينات پلايومتريك بر قدرت، راستاي لگن و زانو در زنان داراي والگوس دايناميك زانو
    مريم مدهوش 2018
    مقدمه و هدف: والگوس دايناميك زانو حين كاهش شتاب و فرود در فعاليت هاي ورزشي عامل بسياري از آسيب هاي حاد و مزمن زانو مي باشد. هدف از انجام تحقيق حاضر بررسي تأثير تمرينات پلايومتريك بر قدرت ران، راستاي لگن و زانو زنان مبتلا به والگوس دايناميك زانو بود. روش تحقيق: در اين كارآزمايي تصادفي كنترل شده 26 زن داراي والگوس دايناميك زانو به صورت تصادفي در دو گروه تجربي و كنترل قرار گرفتند. قدرت ايزومتريك عضلات هيپ با استفاده از نيروسنج ثبت شد. زواياي والگوس زانو و دراپ لگن حين فرود تك با استفاده از روش ارزيابي دوبعدي حين اجراي فرود تك پا محاسبه شد. در طول دو ماه گروه كنترل تنها در فعاليت هاي روتين دانشگاه شركت داشتند در صورتي كه گروه تجربي در كنار تمرينات روتين، به مدت هشت هفته در تمرينات پلايومتريك شركت كردند. از مدل تركيبي تحليل واريانس با اندازه هاي تكراري براي تحليل داده ها استفاده شد (05/0 ≥P). يافته ها: پس از اجراي برنامه مداخله، قدرت عضلات هيپ (ابداكتورها، اكستنسورها و اكسترنال روتيتورها) در مقايسه با پيش آزمون بهبود يافت در صورتي كه گروه كنترل بهبود معني داري نداشتند. زاويه والگوس زانو با انجام تمرينات در مقايسه با گروه كنترل بهبود معني داري داشت(05/0 ≥P). همچنين نتايج تحقيق تغيير معني داري را در زاويه دراپ لگن قبل و بعد در شركت در تمرينات در گروه هاي مورد مطالعه نشان نداد. نتيجه گيري: تمرينات پلايومتريك باعث تغيير كينماتيك اندام تحتاني، افزايش قدرت عضلات هيپ و عملكرد فانكشنال مي شوند، از اينرو پيشنهاد مي شود از اين تمرينات در برنامه هاي پيشگيري از آسيب هاي ACL و PFPS استفاده شود.
    Thesis summary

  16. مقايسه فعاليت الكترومايوگرافي عضلات منتخب تنه و گردن در افراد با و بدون عارضه سربه جلو حين راه رفتن
    2017
    مقدمه و هدف: جلوآمدگي سر يكي از اختلالات شايع پاسچرال مي باشد كه مرتبط با سبك زندگي امروزي مي باشد. اين اختلال ممكن است باعث ايجاد تغييراتي در كنترل حركتي عضلات ناحيه گردن شود. اگرچه شواهد مبني بر وجود ارتباط بين پوسچر سربه جلو و افزايش درد و مشكلات شانه وجود دارد، اما مطالعات كمي چگونگي اين ارتباط را حين فعاليت هاي دايناميك بررسي كرده اند. هدف از پژوهش حاضر، بررسي ميزان فعاليت الكترومايوگرافي عضلات منتخب تنه و گردن در افراد داراي عارضه سربه جلو و مقايسه آن با افراد سالم حين راه رفتن بود. روش شناسي: در اين تحقيق 20 نفر پسر شامل (10 نفر داراي عارضه سربه جلو و 10 نفر داراي پوسچر سر نرمال) از بين دانش آموزان شهرستان همدان انتخاب شدند. در ابتدا به وسيله گونيامتر زاويه كرانيوورتبرال آزمودني ها اندازه گيري شد. افرادي كه زاويه كرانيوورتبرال آن ها در محدوده ي 5/1±7/42 اندازه گيري شد، در گروه سربه جلو قرار مي گرفتند. سطح فعاليت الكترومايوگرافي عضلات استرنوكلايدوماستوئيد، تراپزيوس فوقاني و تحتاني، دندانه اي قدامي و اركتوراسپاين گردني حين راه رفتن توسط دستگاه الكترومايوگرافي سطحي (16 كاناله بي سيم BTS FREE EMG300 ,BTS Bioengeeri,Italy) ثبت شد. براي نرمالايز كردن نتايج بدست آمده از الكتروميوگرافي از حداكثر انقباض ارادي ايزومتريك (MVC) استفاده شد. نسبت مشاركت هر عضله نيز از تقسيم فعاليت الكتروميوگرافي نرمال شده آن عضله بر مجموع فعاليت الكتروميوگرافي نرمال شده همه عضلات تحت پژوهش بدست آمد. يافته ها: جهت مقايسه ميزان فعاليت الكتروميوگرافي هر يك از عضلات و همچنين مقايسه نسبت مشاركت هر عضله در دو گروه از آزمون آماري t مستقل استفاده گرديد. تجزيه و تحليل آماري افزايش معناداري در ميزان فعاليت الكتريكي تراپزيوس فوقاني راست (035/0=p) در گروه سالم را نشان داد. همچنين با مقايسه نسبت مشاركت هريك از عضلات بين گروه سالم و داراي عارضه سربه جلو، افزايش معناداري در نسبت فعاليت الكتريكي عضله تراپزيوس فوقاني راست(026/0=p) در گروه سالم مشاهده شد. بحث و نتيجه گيري: فعاليت الكترومايوگرافي نرمال شده عضله تراپزيوس فوقاني راست حين راه رفتن درافراد سالم بالاتر از افراد داراي عارضه سربه جلو است. نتايج حاضر اين تئوري كه تغييرات پوسچر سر مي تواند فعاليت عضلاني را حين فعاليت هاي دايناميك تغيير دهد، تأييد مي