Farahpour Nader

Professor

Update: 2024-11-21

Farahpour Nader

Faculty of Physical Education and Sports Sciences / Department of Sports Science

P.H.D dissertations

  1. ويژگي هاي كينماتيكي، نيروي عكس العمل و فعاليت عضلات منتخب اندام تحتاني هنگام راه رفتن در بيماران ديابتي نوع دو
    حنانه يونسيان 2021
    مقدمه و هدف: ديابت شيرين (DM) رايج ترين اختلال متابوليك جهاني است. بيش از 90 درصد اين بيماران ديابت نوع II دارند. شايع ترين عارضه ناشي از DM، ديابت نوروپاتي محيطي (DPN) است. ديابت و عوارض آن قدرت و تعادل مبتلايان را تحت تاثير قرارد مي دهد و تاثير منفي روي فعاليت روزانه افراد از جمله راه رفتن دارد. هدف از تحقيق حاضر ابتدا بررسي دقيق اعصاب محيطي در بيماران ديابتي به منظور تفكيك بيماران به گروه هاي DM و DPN سپس بررسي قدرت عضلات و ويژگي هاي بيومكانيكي راه رفتن بيماران DM، DPN و افراد سالم بود. مواد و روش ها: با استفاده از تكنيك الكترودياگنوستيك عملكرد اعصاب حسي (سورئال) و حركتي (پرونئال، تيبيال) و الكتروميوگرافي سوزني عضلات دوقلو داخلي (GM) و ساقي قدامي(TA) 32 بيمار ديابتي بررسي شد و بيماران به دو گروه DM (17 نفر) و DPN (15 نفر) تقسيم شدند. پانزده خانم سالم با مشخصات سني و دموگرافيكي مشابه با دو گروه ديابتي بعنوان گروه كنترل (C) نيز در اين مطالعه شركت كردند. قدرت عضلات چهارسر هنگام تست حداكثر انقباض ايزومتريك داوطلبانه (MVIC) بوسيله دينامومتر اندازه-گيري شد. سپس فعاليت الكتريكي سطحي عضلات GM، TA و پهن داخلي (VM) هنگام راه رفتن با سرعت دلخواه اندازه-گيري شد. از روش MVIC براي همسان سازي استفاده شد. با استفاده از چهار دوربين پرسرعت سري T وايكان و دو صفحه نيروي كيستلر مشخصات كينماتيكي و كينتيكي آزمودني ها هنگام راه رفتن بررسي شد. از نرم افزارهاي EMG graphing، Nexus، Matlab و SPSS به منظور استخراج و تحليل داده ها استفاده شد. نتايج: تاخير به تحريك الكتريكي اعصاب حسي و حركتي در گروه DPN بيشتر از گروه DM بود (p<0.05). دامنه پتانسيل عمل عصب حسي و عضله بازكننده كوچك انگشتان (EDB) پس از تحريك عصب حركتي پرونئال در گروه DPN كمتر از گروه DM بود(p<0.05) . سرعت هدايت اعصاب حسي (هر دو پا) و حركتي (پاي چپ) در گروه DPN كمتر از گروه DM بود (p<0.05). دامنه و فركانس پتانسيل عمل فعاليت الكترميوگرافي سوزني عضلات GM و TA هنگام انقباض بيشينه در مقابل مقاومت دست آزمونگر در گروه DPN به ترتيب بالاتر و پائين تر از گروه DM بود (p<0.05). دامنه پتانسيل عمل الكتروميوگرافي سطحي عضلات VM (پاي چپ) و GM (پاي راست) در گروه DPN بيشتر از گروه C هنگام راه رفتن بود (p<0.05). قدرت ايزومتريك عضلات چهار سر راني گرو
    Thesis summary

  2. تحليل توان ، كار و جريان انرژي در اندام تحتاني افراد داراي رباط صليبي جلويي بازسازي شده هنگام فرود از ارتفاع
    پورداد كياني 2021
    مقدمه و هدف: رباط صليبي جلويي يكي از رباط هاي مهم مفصل زانو است كه با توجه به موقعيت قرارگيري آن ، كاركرد مهمي در جلوگيري از هيپر اكستنشن مفصل زانو بر عهده دارد. همين موضوع باعث شده است كه اين رباط در طي فعاليت هاي ورزشي مختلف ،تحت كشش قرار گرفته و مستعد آسيب باشد. هدف از مطالعه حاضر، تحليل توان ، كار و جريان انرژي در اندام تحتاني افراد داراي ACL بازسازي شده هنگام فرود از ارتفاع بود. روش شناسي: 10مرد با ACL بازسازي شده (گروه تجربي)و 10 مرد سالم(گروه كنترل) با سن، قد و جرم مشابه در اين پژوهش شركت كردند. متغيرهاي كينماتيكي: دامنه حركتي و سرعت زاويه اي مفاصل، كينتيكي: گشتاور، توان و كار مفاصل ران، زانو و مچ پا و جريان انرژي در اندام تحتاني طي تكاليف فرود از ارتفاع، پرش عمودي-فرود و پرش از مانع-فرود محاسبه گرديد. تفاوت بين گروه ها و سه تكليف با استفاده از روش Repeated measure و MANOVA و با سطح معنا داري 05/0 p<شناسايي شد. نتايج: يافته ها نشان داد كه دامنه حركتي ، سرعت زاويه اي گشتاور، توان و كار مفصل زانو در گروه تجربي به طور معناداري كمتر از كنترل بود (05 0 p≤). همين متغيرها مفاصل ران يا مچ پا بيشتر هر دو گروه، صفحه ساجيتال، هيچگونه انتقال انرژي اندام تحتاني طي تكاليف سه گانه فرود رخ نداد. حالي سطوح فرونتال هوريزنتال مكانيكي با الگوي مشابه ساق منتقل گرديد. بحث بررسي : همانطور ديديم كاهش بيومكانيكهاي افزايش پروگزيمال ديستال، صفحات آناتوميكي ديگر جبران احتمالا اين افراد الگوهاي جبراني براي بار وارد بر زانوي جراحي شده استفاده كرده اند. غير طبيعي مشاهده شده، حداقل تا 2 سال بعد بازسازي ACL همچنان پابرجا خواهد بود. بنابراين توصيه مي شود برنامه هاي توانبخشي مخصوص جمعيت، توجه بهبود قدرت عضلات ناحيه پرهيز حركات خطرناك، مورد قرار گرفته آسيب مجدد جلوگيري بعمل آيد.
    Thesis summary

  3. عنوان: اثر آني كفي آنتي پرونيشن بر كينماتيك و كينتيك راه رفتن افراد داراي رباط ACL بازسازي شده با و بدون پاي پرونيت
    مرتضي مددي شاد 2019
    چكيده: مقدمه: رباط ACL يكي از رباط هاي مفصل زانو كه در ايجاد پايداري اين مفصل نقش بسزايي را دارد. پارگي رباط ACL يكي از شايع ترين نوع آسيب هاي ورزشي است كه منجربه بي ثباتي مفصل زانو در زمان انجام حركات مي شود. پس از جراحي و عمل بازسازي رباط ACL، بزرگترين مشكل اين دسته از بيماران افزايش خطر ابتلا به بيماري استئوآرتريت زانو است. شكل و ساختار پا مي تواند ميزان بار وارد بر مفصل زانو را هنگام انجام حركاتي نظير راه رفتن تحت تاثير قرار دهد. لذا لازم است كه بيومكانيك راه رفتن در افراد داراي رباط ACL بازسازي شده (افراد ACLR) با در نظر گرفتن شكل پاي اين افراد مورد ارزيابي گيرد. هدف از مطالعه ي حاضر بررسي اثرات آني استفاده از كفي آنتي پرونيشن در كينماتيك و كينتيك راه رفتن افراد ACLR با و بدون شكل پاي پرونيت بود. روش شناسي: تعداد ده نفر از افراد سالم انتخاب و تحت عنوان گروه كنترل در اين مطالعه شركت كردند. همچنين تعداد ده نفر از افراد ACLR با شكل پاي طبيعي (گروه تجربي I) و تعداد ده نفر از افراد ACLR با شكل پاي پرونيت (گروه تجربي II) در اين مطالعه شركت داشتند. آزمودني ها در دو شرايط تست هاي راه رفتن را انجام مي دادند: الف) راه رفتن با كفش و بدون كفي، ب) راه رفتن با كفش و استفاده از كفي آنتي پرونيشن. به طور همزمان، با استفاده از سيستم تحليل حركات با بهره گيري از چهار دوربين وايكان و دو دستگاه تخته نيروسنج متغيرهاي كينماتيكي و كينتيكي آزمودني ثبت مي گرديد. از دو تست آماري تحليل واريانس با اندازه هاي تكراري و مانووا به ترتيب براي ارزيابي مقايسه هاي درون گروهي و بين گروهي استفاده گرديد. سطح معناداري آزمون هاي آماري p< 0.05 در نظر گرديد. يافته ها: هيچ يك ار تفاوت هاي درون گروهي و بين گروهي براي متغيرهاي فضايي- زماني معنادار نبود (p˃ 0.05). در شرايط راه رفتن با استفاده از كفش و كفي، افراد گروه تجربي II داراي مقادير نيروي عكس العمل زمين بزرگتري در جهت عمودي در فاز تماس پاشنه و فاز پيشروي نسبت به گروه تجربي I (p˂0.01) و گروه كنترل (p˂0.05) بودند. در گروه كنترل، پوشيدن كفي آنتي پرونيشن نسبت به زمان عدم استفاده از آن منجربه افزايش 37 درصدي ميزان نيروي عكس العمل زمين در جهت داخلي- خارجي در فاز تماس پاشنه شد (p=0.042). در ساير مولفه هاي نيروي عكس العمل زمين، پوشيدن يا نپوشيدن كفي تغيير معناد
    Thesis summary

  4. تجزيه و تحليل بيومكانيكي راه رفتن بيماران مبتلا به اسكوليوز ايديوپاتيك نوجواني با تاكيد بر فعاليت الكتريكي عضلات
    شيرين يزداني 2014
    زمينه و اهداف: در ناهنجاري اسكوليوز نوجواني ناشناخته (AIS) هنوز تعامل بين انحراف ستون مهره اي با جنبه هاي الكتروميوگرافي، كينماتيكي و كينتيكي راه رفتن به خوبي شناسايي نشده است. هدف از مطالعه حاضر تجزيه و تحليل ويژگي هاي بيومكانيكي راه رفتن در بيماران اسكوليوز نوجواني ناشناخته و مقايسه آنها با نوجوانان سالم بود. مواد و روش ها: تعداد 20 دختر نوجوان مبتلا به AIS و نيز تعداد 20 دختر نوجوان سالم همگن (بين 11 تا 15 سال سن) به طور داوطلبانه در اين تحقيق شركت كردند. با استفاده از دستگاه EMG مدل MA300-16 و الكترودهاي سطحي دوقطبي، فعاليت الكتريكي عضلات اركتور اسپينه در سه سطح T6 (EST6)،T10 (EST10)، و L3 (ESL3) و سريني مياني (GM) در دو سمت راست و چپ بدن اندازه گرفته شدند، ويژگي هاي كينتيكي (شامل نيروهاي عكس العمل زمين در جهت هاي عمودي (Fz)، قدامي ـ خلفي (Fy)، و داخلي ـ خارجي (Fx)، نرخ بارگذاري، اندازه ضربه، گشتاور و توان مفاصل اندام تحتاني) و نيز جنبه هاي كينماتيكي (شامل متغيرهاي فضايي ـ زماني و دامنه حركتي مفاصل) بدن هنگام راه رفتن با و بدون حمل بار، به ترتيب توسط دو صفحه نيروي Kistler ((1000 Hz و يك دستگاه تحليل حركت 460 Vicon با 4 دوربين سري T (100 Hz)، اندازه گيري شدند. پس از آماده سازي پوست، الكترودها با استفاده از چسب دوطرفه و 3M در محل عضلات مورد مطالعه قرار گرفتند. سپس براي ثبت حركت فرد توسط دوربين ها، 16 ماركر كروي منعكس كننده نور براساس مدل ماركرگذاري plug in gait بر روي اندام هاي لگن، ران، زانو، ساق، پاشنه، قوزك خارجي و سر متاتارس دوم در دو سمت چپ و راست نصب شدند. پس از آماده سازي فرد، آزمودني در يك مسير 20 متري در داخل آزمايشگاه راه مي رفت و اطلاعات الكتروميوگرافي، كينماتيكي و كينتيكي به طور همزمان، در يك فضاي كاليبره شده به ابعاد 2*5/1*3 متر در وسط آزمايشگاه هنگام راه رفتن با و بدون حمل بار ثبت مي شدند. براي پردازش داده هاي الكتروميوگرافي از نرم افزار EMG Graphing استفاده شد. داده هاي كينماتيكي و كينتيكي نيز با استفاده از نرم افزارهاي Vicon Nexus و Polygon استخراج شدند. سپس با استفاده از روش هاي آماري Repeated Measure و Multivariate تفاوت هاي بين گروهي و درون گروهي در سطح معني داري 05/0>p مورد مقايسه و تجزيه و تحليل قرار گرفتند. يافته ها: ٍEMG: در مرحله استقرار پا
    Thesis summary

  5. تحليل كينماتيكي، كينتيكي و فعاليت الكتريكي عضلات اندام تحتاني هنگام راه رفتن بيماران مبتلا به پاركينسون و افراد سالم: تأكيد ويژه بر تكليف شناختي و توجه بينايي
    كيوان شريف مرادي 2014
    بيماري پاركينسون، بر اثر از بين رفتن سلول هاي مغزي و در نتيجه كاهش ترشح دوپامين در ساقه مغز، رخ مي دهد. اين بيماري حدود يك درصد از جمعيت بالاي 60 سال را مبتلا مي كند. افت دوپامين در بيماران پاركينسون موجب اختلالات سيستم عصبي عضلاني و بروز ناهنجاري هايي از جمله لرزش دست، كندي حركت، ضعف در تعادل ايستا و پويا، ضعف در كنترل پوسچر، افت دقت در انجام تكاليف حركتي و اختلال در الگوي راه رفتن مي شود. اختلال در الگوي راه رفتن بيماران پاركينسون منجر به افزايش بي تعادلي شده و خطر سقوط در اين بيماران را افزايش مي دهد. ناتواني در شروع گام برداري و فريزنيگ راه رفتن كه معمولاً هنگام چرخيدن و يا مواجه شدن با ساختارهاي محيطي رخ مي دهد از ديگر اختلالات بيماران پاركينسون است. از آنجا كه راه رفتن يكي از اساسي ترين فعاليت هاي روزمره است، اختلال در راه رفتن، زندگي بيمار را مختل مي كند. از اين رو بهبود راه رفتن در بيماران پاركينسون از اهميت كلينيكي برخوردار است. اثر تكليف ثانوي بر راه رفتن بيماران پاركينسون، بررسي شده است. هر چند برخي از تحقيقات به بهبودي متغيرهاي كينماتيكي راه رفتن بيماران پاركينسون همراه با انجام تكليف شناختي اشاره كرده اند. اما در مقابل برخي ديگر نيز، نتايج متناقضي ارائه كرده اند. از طرف ديگر كمتر تحقيقي مي توان يافت كه متغيرهاي كينماتيكي، كينتيكي و الكتروميوگرافي بيماران پاركينسون را، به طور كامل و همزمان بررسي كرده باشد. لذا هدف از تحقيق حاضر « تحليل كينماتيكي، كينتيكي و فعاليت الكتريكي عضلات اندام تحتاني هنگام راه رفتن بيماران مبتلا به پاركينسون و افراد سالم: تأكيد ويژه بر تكليف شناختي و توجه بينايي» بود. مواد و روش ها: تعداد 14 بيمار پاركينسون و 15 فرد سالم با ميانگين قد، وزن و سن مشابه در اين تحقيق شركت كردند. آزمودني ها به سه صورت عادي، همراه با يك تكليف شناختي و با توجه بينايي، در مسير تعيين شده راه رفتند و متغيرهاي كينماتيكي و كينتيكي راه رفتن با استفاده از سيستم تحليل حركتي Vicon و فعاليت الكتروميوگرافي(IEMG) عضلات ساقي قدامي، دوقلوي داخلي، پهن داخلي و دوسر راني در هر دو سمت چپ و راست با استفاده از دستگاه الكتروميوگرافي MA300-16 ثبت شد. براي تحليل داده ها از آزمون Repeated Measure در محيط نرم افزار SPSS-19 و )05/0 <α( استفاده شد. پروتكل اين مطالعه در كميته اخلاق
    Thesis summary

  6. تحليل كينماتيكي، كينتيكي و الكتروميوگرافي راه رفتن بيماران مبتلا به پاركينسون با تأكيد بر اثر تكليف شناختي و توجه بينايي
    كيوان شريف مرادي 2014
    بيماري پاركينسون، بر اثر از بين رفتن سلول هاي مغزي و در نتيجه كاهش ترشح دوپامين در ساقه مغز، رخ مي دهد. اين بيماري حدود يك درصد از جمعيت بالاي 60 سال را مبتلا مي كند. افت دوپامين در بيماران پاركينسون موجب اختلالات سيستم عصبي عضلاني و بروز ناهنجاري هايي از جمله لرزش دست، كندي حركت، ضعف در تعادل ايستا و پويا، ضعف در كنترل پوسچر، افت دقت در انجام تكاليف حركتي و اختلال در الگوي راه رفتن مي شود. اختلال در الگوي راه رفتن بيماران پاركينسون منجر به افزايش بي تعادلي شده و خطر سقوط در اين بيماران را افزايش مي دهد. ناتواني در شروع گام برداري و فريزنيگ راه رفتن كه معمولاً هنگام چرخيدن و يا مواجه شدن با ساختارهاي محيطي رخ مي دهد از ديگر اختلالات بيماران پاركينسون است. از آنجا كه راه رفتن يكي از اساسي ترين فعاليت هاي روزمره است، اختلال در راه رفتن، زندگي بيمار را مختل مي كند. از اين رو بهبود راه رفتن در بيماران پاركينسون از اهميت كلينيكي برخوردار است. اثر تكليف ثانوي بر راه رفتن بيماران پاركينسون، بررسي شده است. هر چند برخي از تحقيقات به بهبودي متغيرهاي كينماتيكي راه رفتن بيماران پاركينسون همراه با انجام تكليف شناختي اشاره كرده اند. اما در مقابل برخي ديگر نيز، نتايج متناقضي ارائه كرده اند. از طرف ديگر كمتر تحقيقي مي توان يافت كه متغيرهاي كينماتيكي، كينتيكي و الكتروميوگرافي بيماران پاركينسون را، به طور كامل و همزمان بررسي كرده باشد. لذا هدف از تحقيق حاضر « تحليل كينماتيكي، كينتيكي و فعاليت الكتريكي عضلات اندام تحتاني هنگام راه رفتن بيماران مبتلا به پاركينسون و افراد سالم: تأكيد ويژه بر تكليف شناختي و توجه بينايي» بود. مواد و روش ها: تعداد 14 بيمار پاركينسون و 15 فرد سالم با ميانگين قد، وزن و سن مشابه در اين تحقيق شركت كردند. آزمودني ها به سه صورت عادي، همراه با يك تكليف شناختي و با توجه بينايي، در مسير تعيين شده راه رفتند و متغيرهاي كينماتيكي و كينتيكي راه رفتن با استفاده از سيستم تحليل حركتي Vicon و فعاليت الكتروميوگرافي(IEMG) عضلات ساقي قدامي، دوقلوي داخلي، پهن داخلي و دوسر راني در هر دو سمت چپ و راست با استفاده از دستگاه الكتروميوگرافي MA300-16 ثبت شد. براي تحليل داده ها از آزمون Repeated Measure در محيط نرم افزار SPSS-19 و )05/0 <α( استفاده شد. پروتكل اين مطالعه در كميته اخلاق
    Thesis summary

Master Theses

  1. ارزيابي فعاليت الكترومايوگرافي عضلات تنه در منتخبي از حركات در افراد سالم
    مريم بهرامي 2022
    چكيده: اعتقاد بر اين است كه تمرينات تثبيت كننده مركزي باعث بهبود ثبات تنه و محافظت از ستون فقرات مي شوند و براي تقويت عملكرد عضلات تنه طراحي شده اند. عضلاتي مانند اركتور اسپاين (ES) تامين كننده اصلي ثبات تنه تحت يك وضعيت يا حركت مشخص هستند. هدف از اين مطالعه حاضر ارزيابي فعاليت الكترومايوگرافي عضلات تنه در منتخبي از حركات در افراد سالم است تعداد 15 دختر سالم (18تا 25 ساله) به طور داوطلبانه در اين تحقيق شركت كردند.با استفاده از دستگاه بي تي اس فري اي ام جي 300 و الكترودهاي دوقطبي سطحي فعاليت الكتريكي عضلات اركتوراسپاينا در دو سمت مهره هاي ششم و دهم سينه اي و سوم كمري تنه آزمودني ها حركات دوطرفه و يكطرفه فلكشن بازو در وضعيت هاي مختلف ايستاده ، نشسته و خوابيده اندازه گيري و ثبت شدند. داده ها بر اساس انقباض بيشينه همسان سازي شدند. براي پردازش داده هاي الكتروميوگرافي از نرم افزار EMG Graphing استفاده شد. جهت تحليل آماري از آزمون آناليز واريانس با اندازه گيري تكراري و در سطح معني داري 05/0>p استفاده شد. نتايج: در افراد سالم در آزمون هاي حركتي دو طرفه عضلات تنه در دو سمت ستون مهره اي فعاليت متقارني را نشان دادند (05/0p). در مقايسه آزمون هاي حركتي دو طرفه و يكطرفه بيشترين شدت فعاليت عضلات تنه به ترتيب در فلكشن خوابيده ، فلكشن نشسته و فلكشن ايستاده مشاهده شد (05/0>p). به طوري كه درآزمون هاي حركتي يك طرفه هنگام اجراي حركت با دست راست عضلات سمت راست ET6 ستون مهره اي نسبت به سمت چپ فعاليت بيشتري را نشان دادند و همچنين هنگام اجراي حركت با دست چپ عضلات سمت چپ ET6 نسبت به سمت راست فعاليت بيشتري را نشان دادند. (05/0>p) و درآزمون هاي حركتي يك طرفه هنگام اجراي حركت با دست راست عضلات سمت چپ EL3 ستون مهره اي نسبت به سمت راست فعاليت بيشتري را نشان دادند و همچنين هنگام اجراي حركت با دست چپ عضلات سمت راست EL3 نسبت به سمت چپ فعاليت بيشتري را نشان دادند و عضله ET10 در اجراي حركت يكطرفه فقط در وضعيت خوابيده در سمت موافق اجرا بيشتر بود ولي در دو وضعيت ديگر در سمت مخالف اجرا بيشتر بود.
    Thesis summary

  2. تاثير يك پروتكل تمريني بر شدت درد و ويژگي هاي بيومكانيكي راه رفتن در افراد مبتلا به كمر درد مزمن داراي پاي پرونيت
    يوسف محمدي يعقوبي 2019
    كمردرد يك مشكل رايج در زندگي افراد است كه حدودا بيش از 84% شيوع دارد. تغييرات پوسچرال اندام تحتاني با كمردرد مرتبط است. پرونيشن بيش از حد پا، وضعيت غيرطبيعي است كه با تغييرات در اندام تحتاني، ناحيه ي كمري لگني و عضلات اندام تحتاني، باعث نقص هاي ساختاري و عملكردي در ايستادن و راه رفتن مي شود. پروتكل هاي تمريني بسياري براي كاهش درد و ناتواني در بيماران كمردرد استفاده شده است. با اين حال مطالعات كمي روي اثر تقويت عضلات اندام تحتاني در بيماران كمردرد انجام شده است. همچنين اثر تقويت اين عضلات روي ويژگي هاي بيومكانيكي راه رفتن اين افراد در مطالعات گذشته بررسي نشده است. بنابراين، هدف اين پژوهش تاثير يك پروتكل تمريني بر شدت درد و ويژگي هاي بيومكانيكي راه رفتن در افراد مبتلا به كمر درد مزمن داراي پاي پرونيت است. مواد و روش ها: 10 مرد سالم، 10 زن سالم، 10 مرد بيمار و 10 زن بيمار انتخاب شدند. به افراد بيمار يك پروتكل تمريني با هدف تقويت عضلات دوركننده ها و چرخش دهنده هاي خارجي ران و بازكننده هاي زانو، در مدت 12 هفته، 3 جلسه در هفته داده شد. آزمودني ها تمرينات را در خانه انجام مي دادند. شدت درد و ميزان ناتواني بيماران به ترتيب با استفاده از پرسشنامه هاي VAS و RDQ/24 و متغيرهاي كينتيكي و كينماتيكي راه رفتن افراد، با استفاده از دستگاه تحليل حركتي وايكان و دو صفحه نيروي كيستلر، قبل و بعد از پروتكل تمريني ثبت شد. جهت تحليل آماري از آزمون هاي آناليز واريانس با اندازه هاي تكراري، آناليز واريانس چند متغيره و تي تست زوجي در سطح معني داري 05/0>p استفاده شد. نتايج: نيروي عمودي عكس العمل زمين در گروه مردان بيمار بيشتر از گروه شاهد مردان بود و بعد از انجام تمرينات، مقدار آن كاهش پيدا كرد. بعد از مداخله ي تمريني، مقادير گشتاورهاي آبداكتوري و چرخش خارجي ران در هر دو گروه افزايش پيدا كرد. مقادير گشتاورهاي اورتوري و آبداكتوري مچ پا در زنان بعد از انجام تمرينات كاهش پيدا كرد. جذب توان مفصل زانو در مردان بعد از پروتكل تمريني افزايش پيدا كرد. دامنه حركتي ران در صفحات ساجيتال و هوريزونتال و دامنه حركتي زانو و مچ پا در صفحه ي هوريزونتال در مردان كاهش پيدا كرد. در زنان، دامنه حركتي ران و مچ پا در صفحه ي ساجيتال افزايش و دامنه حركتي زانو در صفحه ي فرونتال كاهش پيدا كرد. بحث و بررسي: نتايج نشان داد مق
    Thesis summary

  3. بررسي اثر استفاده طولاني مدت از كفي Anti-Pronation در كينتيك و كينماتيك راه رفتن در ورزشكاران زن با سابقه ي بازسازي رباط صليبي قدامي
    سهيلا مرادي 2019
    مقدمه: آسيب رباط صليبي قدامي يكي از شايع ترين آسيب هاي ورزشي اندام تحتاني در ورزشكاران به شمار مي آيد. حدود 70 درصد آسيب هاي ACLغيرتماسي هستند. ميزان پرونيشن مفصل ساب تالار ارتباط مستقيمي با آسيب ACL دارد. محدود نمودن دامنه پرونيشن مچ پا با كمك (كفي) زاويه والگوس هنگام فرود را كاهش مي دهد و در نتيجه نيروهاي وارد بر ACL را كمتر خواهد كرد. تاكنون پژوهشي در زمينه اثر استفاده طولاني مدت از كفي آنتي پرونيشن انجام نشده است. بنابراين هدف از انجام اين پژوهش مقايسه اثر آني با اثر طولاني مدت استفاده از كفي آنتي پرونيشن در متغيرهاي كينتيكي و كينماتيكي بود. مواد و روش ها: 12 ورزشكار سالم (زن) به عنوان گروه كنترل و تعداد 12 ورزشكار (زن) با سابقه جراحي بازسازي ACL در پاي راست با ميانگين سني 20 تا30 سال به عنوان گروه تجربي و بدون سابقه بيماري قلبي و التهاب مفصلي بصورت داوطلبانه در اين پژوهش شركت كردند. از آزمودني ها خواسته شد 5 بار با كفش و 5 بار با كفش+كفي راه بروند. همين آزمايش بعد از3 ماه استفاده از كفي تكرار شد. كفي از نوع Anti-Pronation بود كه متناسب با اندازه پا و كفش فرد، توسط متخصص ارتوپد فني ساخته شد. آزمودني ها طي 3 ماه حداقل 4 تا 8 ساعت در روز از كفي استفاده كردند. از دستگاه هاي تحليل حركتي وايكان و دو دستگاه نيروسنج براي اندازه گيري پارامترهاي كينتيكي و كينماتيكي استفاده شد. جهت تحليل آماري از آزمون آناليز واريانس با اندازه هاي تكراري و آناليز واريانس چند متغيره در سطح معني داري p<0.05 استفاده شد. يافته ها: نتايج نشان داد كه هنگام استفاده از طولاني مدت از كفي آنتي پرونيشن، متغيرهاي فضايي-زماني تغيير معني داري نسبت به استفاده آني از آن دارد. پوشيدن كفي به طور آني موجب شد آهنگ راه رفتن اندكي آهسته تر شود. بعد از مداخله (3ماه) در شرايط راه رفتن بدون كفي متغيرهاي فضايي-زماني در پاي جراحي شده به گروه كنترل نزديك تر شده است. نتايج نشان داد كه نرخ بارگذاري عمودي قبل و بعد از مداخله آني از كفي در پاي راست و چپ تفاوت معنا داري نداشت. همچنين نرخ بارگذاري عمودي بعد از مداخله (3 ماه) در پاي جراحي شده نسبت به گروه كنترل 19 درصد بهبود يافته است. ميزان اوج گشتاور اكستنسوري مفصل ران 33% نسبت به گروه كنترل كوچكتر بود. اوج گشتاور مثبت مفصل ران تفاوت معناداري نداشت. هنگام راه رفتن با و ب
    Thesis summary

  4. بررسي تأثير كفي داخل كفش بر توزيع تنش در كف پا در سقوط از ارتفاع
    امين كريمي دهكردي 2019
  5. فعاليت الكتريكي عضلات مركزي تنه ( (core muscles و عضلات زانو در افراد مبتلا به كمردرد مزمن غير اختصاصي حين بالا و پايين رفتن از پله
    امين سپهرنوش جاني 2019
    امروزه كمردرد به عنوان يك پديده ي چند علتي، يك مشكل بزرگ در اكثرجوامع بشري است. اين بيماري در نتيجه ي عوامل گوناگوني از جمله : عوامل رواني، اجتماعي، ارگونوميكي و مكانيكي ايجاد مي شود. با وجود شيوع زياد اين بيماري، عوامل زمينه ساز آن به خوبي شناخته نشده اند. اختلالات كنترل عصبي-عضلاني مجموعه كمري –لگني و اندام پايين تنه منجر به بي ثباتي و آسيب زنجيره ي حركتي مي شود. بنابراين هدف پژوهش بررسي تفاوت EMG عضلات ستون فقرات كمري و اندام تحتاني در طول بالا و پايين رفتن از پله در افراد با و بدون كمردرد مزمن بود. روش تحقيق: تعداد 10 نفر سالم به عنوان گروه كنترل و 11 نفر بيمار به عنوان گروه تجربي انتخاب شدند. با استفاده از دستگاه EMG فعاليت عضلات ركتوس آبدامينوس، اكسترنال ابليك، اينترنال ابليك، اركترواسپاينا، مولتي فيدوس، گلوتيوس مديوس، بايسپس فموريس و گاستروكينميوس داخلي هنگام بالارفتن از پله و پايين آمدن از پله ثبت شد. RMS عضلات فوق بين دو گروه مقايسه شد. جهت تحليل آماري از آزمون آناليز واريانس با اندازه هاي تكراري و آزمون آناليز واريانس چند متغييره در سطح معني داري 05/0p< استفاده شد. يافته ها: آمپلي تود و شدت فعاليت عضلات گاستروكنميوس داخلي، بايسپس فموريس، ركتوس آبدامينوس و اينترنال ابليك حين بالارفتن از پله، بين دو گروه از لحاظ آماري تفاوت داشت. فعاليت الكتريكي عضلات اركترواسپاينا، مولتي فيدوس، اكسترنال ابليك و گلوتيوس مديوس بين دو گروه تفاوت معنا داري نداشت. شدت فعاليت عضلات اركترواسپاينا، مولتي فيدوس و بايسپس فموريس حين پايين آمدن از پله، بين دو گروه از لحاظ آماري اختلاف معناداري وجود داشت. فعاليت الكتريكي عضلات گاستروكنميوس داخلي، گلوتيوس مديوس، ركتوس آبدامينوس و اكسترنال ابليك و اينترنال ابليك بين دو گروه تفاوت معنا داري نداشت. نتيجه گيري: به نظر مي رسد فعاليت الكتروميوگرافي برخي از عضلات مركزي در افراد مبتلا به كمردرد مزمن در مقايسه با افراد سالم متفاوت است. در حالي كه فعاليت الكتروميوگرافي برخي از عضلات اطراف زانو در افراد بيمار با افراد سالم تفاوتي ندارد.
    Thesis summary

  6. بررسي ارتباط بين شاخص هاي كلينيكي و فعاليت عضلات تنه بيماران مبتلا به اسكوليوز نوجواني ناشناخته(AIS) هنگام حركات منتخب
    فاطمه فريدي 2019
    اسكوليوز يكي از پيچيده ترين ناهنجاري هاي اسكلتي بدن انسان است كه بصورت تغيير شكل سه بعدي در وضعيت ستون فقرات ظاهر مي شود.در اين بيماري انحناء ستون فقرات در صفحه فرونتال شاخص اصلي ابتلا به بيماري است كه باعث ايجاد هامپ دنده اي،چرخش محوري مهره ها و تغييرات آناتوميكي در تنه بيمار مي شود. يكي از شايع ترين نوع اين بيماري اسكوليوز ناشناخته نوجواني است كه هنوزعلت مشخصي براي اين بيماري شناخته نشده است. ازآنجائيكه اين بيماري عملكرد سيستم عصبي-عضلاني را تحت تأثيرقرار مي دهد شناخت چگونگي عملكرد عضلات نگهدارنده ستون مهره اي بيماران و نيز تغييرشكل هاي آناتوميكي تنه آنها و تشخيص رابطه بين اين متغيرها،درك مناسبي ازاين بيماري به درمانگرخواهد داد. هدف ازانجام اين تحقيق معرفي و اندازه گيري اين متغيرها و در نهايت بررسي رابطه بين آنها بوده است. مواد و روش ها: در اين مطالعه تعداد 12 دختر مبتلا به اسكوليوز ناشناخته نوجواني با انحناي دوبل راست سينه اي و چپ كمري (10-17سال) و تعداد 12 دختر سالم همگن(10-17سال)بصورت داوطلبانه شركت كردند. ابتدا 36 شاخص ابعادي تعريف و روش اندازه گيري آنها مشخص شد. سپس مشخصه هاي آنتروپومتري همه آزمودني ها توسط محقق و ابعاد تنه بيماران از روي عكس راديولوژي آنها و بااستفاده از نرم افزارهاي RadiAnt DICOM Viewer وSCODIAC اندازه گيري شد. عملكرد عضلات نگهدارنده ستون فقرات در اطراف مهره هاي T6 ، T10 و L3در دو گروه بيمار و سالم توسط دستگاه EMG مدل MA-300 طي انجام 9 وظيفه حركتي اندازه گيري شد. پردازش سيگنال ها (درحوزه زمان ) توسط نرم افزار EMG analysis انجام شد و داده ها بصورت درصدي از حداكثرانقباض ايزومتريك بيان گرديد. عوامل گروه، جهت و عضله (3*2*2)در تحليل عملكرد عضلات مدنظر قرار گرفت. با استفاده از روش هاي آماري Repeated measure وMultivariate تفاوت هاي بين گروهي و درون گروهي در سطح معني داري كمتر از 05/0 مورد مقايسه و تجزيه و تحليل قرار گرفتند. در اين تحقيق از نرم افزارSPSS نسخه 25 جهت تحليل آماري استفاده شد. يافته ها: عملكرد عضلات گروه بيمار در سطح مهره T6و T10 درسمت راست، در اكثر حركات بيشتر ازگروه سالم بود و در سطح مهره T10 درسمت راست، شدت فعاليت عضلات هنگام حمل بار در گروه بيمار كمتر از گروه سالم بود. در آزمون هايي كه عضلات بصورت يك طرفه فعال شده اند فعاليت الكتري
    Thesis summary

  7. مقايسه هم انقباضي و زمان بندي فعاليت عضلات اندام تحتاني هنگام دويدن در افراد با سابقه جراحي ACL و گروه شاهد
    امين مردازادناوي 2018
    هنگام دويدن نيروي عكس العمل قابل توجهي به بدن منتقل مي گردد. باتوجه به ساختار زانو، نيروي برشي زيادي ساق پا را به جلو هدايت مي كند. درنتيجه اين نيرو، ACL متحمل استرس زيادي مي گردد.درصورت هماهنگي بين عضلات اندام تحتاني عمل كننده بر زانو اين نيروي برشي مهار مي گردد. درغير اين صورت مي تواند آسيب جدي به ACL وارد نمايد. بعد از جراحي ACL، هماهنگي عصبي – عضلاني جديدي در فرد حاكم مي شود. معلوم نيست كه پس از جراحي هماهنگي بين عضلات هنگام دويدن چگونه تغيير مي يابند. هدف از اجراي اين تحقيق بررسي نحوه هم انقباضي و زمان بندي فعاليت عضلات اندام تحتاني هنگام دويدن است. بدين منظور 10 نفر از افراد با سابقه جراحي ACL و 10 نفر از افراد سالم كه به لحاظ سن، قد و وزن همسان با گروه آسيب ديده بودند در اين مطالعه شركت كردند. آزمودني ها 3 بار كوشش دويدن با سرعت 5/2 متر بر انيه را اجرا كردند. فعاليت EMG سطحي عضلات درشت ني قدامي، دوقلوي داخلي، دوقلوي خارجي، پهن داخلي، پهن خارجي، نيم وتري، دوسرراني و سريني مياني آزمودني ها ثبت گرديد و زمان شروع به فعاليت عضلات و زمان رسيدن به اوج فعاليت عضلات، متوسط توان فركانس و هم انقباضي عضلات چهارسر و همسترينگ ارزيابي شدند. داده ها با استفاده از تحليل واريانس چند متغيره در سطح معناداري 05/0>P تجزيه و تحليل شدند. افراد با سابقه جراحي ACL تاخير در زمان شروع فعاليت و زمان رسيدن به اوج نشان دادند و همچنين در اين افراد هم انقباضي بيشتر بود و اين افراد تعداد تارهاي تندانقباض بيشتري را به كار گرفتند. درواقع بنظر مي رسد مكانيسم جبراني در اين افراد هم انقباضي بيشتر عضلات چهارسر و همسترينگ و بكارگيري تعداد تارهاي تندانقباض بيشتر باشد.
    Thesis summary

  8. تحليل و طراحي فوم مناسب كفش براي تامين راحتي پا و جذب انرژي ناشي از بارهاي شبه استاتيكي و ضربه اي
    رحمت الله كياني هرچگاني 2016
  9. مقايسه روش MVIC در همسان سازي دامنه فعاليت الكتريكي عضلات منتخب تنه با روش پيشنهادي مبتني بر انقباض ايزومتريك زير بيشينه
    پروانه اكبري 2014
    هدف از انجام پژوهش مقايسه چندين روش مختلف نرمال سازي الكتروميوگرافي (EMG) فعاليت عضلات پارااسپاينال T6، T10، L3 و مربع كمري بود. روش و ابزار: تعداد 16 نفر از دانشجويان دانشگاه بوعلي سينا با ميانگين و انحراف استاندارد ( سن: 50/1 ± 37/24 سال ، قد: 11/6 ± 84/161 سانتيمتر، جرم: 43/7 ± 68/55 كيلوگرم، و BMI: 92/1 ± 20/21 كيلوگرم بر متر مربع) مورد مطالعه قرار گرفتند. سيگنال هاي: الكتريكي عضلات با استفاده از دستگاه الكتروميوگرافي ( MA300-16) Motion Lab system ساخت كشور آمريكا و الكترودهاي سطحي دو قطبي ثبت گرديد. شش تست براي نرمال سازي اين عضلات، عبارت بودند از: اكستنشن بيشينه ران، اكستنشن زير بيشينه ران، اكستنشن تنه در وضعيت پرون، سورنسن بيشينه، سورنسن زير بيشينه، فلكشن تنه در وضعيت استاتيك، فلكشن تنه در وضعيت ديناميك. ميزان اوج RMS عضلات در روش هاي مختلف مورد مقايسه قرار گرفتند. همچنين براي تعيين پايايي تست ها ICC بين تكرارها اندازه-گيري شد. بعلاوه ميزان تغيير پذيري (CV) نيز محاسبه گرديد. تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و تست آماري Repeated Measure با سطح معناداري 05/0>P انجام شد. يافته ها: حداكثر ميزان RMS براي عضله PST6 و PST10 مربوط به تست اكستنشن تنه در وضعيت پرون بود. حداكثر فعاليت الكتريكي عضله PSL3 و مربع كمري درتست سورنسن بيشينه مشاهده شد. بيشترين مقدار ICC براي عضله PST6 در تست اكستنشن بيشينه ران(926/0)، براي عضله PST10 (978/0) و مربع كمري (989/0) در تست اكستنشن زيربيشينه ران و براي عضله PSL3 (939/0) در تست اكستنشن در وضعيت پرون مشاهده شد. همچنين كمترين مقدار CV براي عضله PST6 و PST10 مربوط به تست اكستنشن تنه در وضعيت پرون، براي عضله PSL3 مربوط به تست اكستنشن بيشينه ران و براي عضله مربع كمري مربوط به تست سورنسن بيشينه بود. بحث و نتيجه گيري: نتايج نشان دادند كه با تكيه بر بيشينه بودن شدت فعاليت (RMS) و پايايي(ICC) و كمتر بودن مقدار (CV) براي نرمال سازي عضلات PST6 ، PST10 و PSL3 تست اكستنشن تنه در وضعيت پرون و براي عضله مربع كمري تست سورنسن بيشينه توصيه مي شود.
    Thesis summary

  10. عنوان : تجزيه و تحليل كينماتيكي مفاصل و فعاليت الكتريكي عضلات اندام تحتاني در شوت قدرتي و شوت روي گام در فوتباليست هاي حرفه اي
    محسن علي قنبري 2014
    چكيده: در فوتبال جنبه هاي مختلف كينماتيك، كنتيك و فعاليت الكتريكي عضلات مورد بررسي قرار گرفته است. اما اين مطالعات انواع مختلف شوت ها را با يكديگر مقايسه نكرده اند. بنابراين هدف از مطالعه ي حاضر بررسي كينماتيك و فعاليت الكتريكي و هم انقباضي عضلات در شوت روي گام و شوت قدرتي در فوتباليست هاي حرفه اي است. تعداد 15 ورزشكار حرفه اي كه داراي سابقه ي حضور حداقل يكسال در ليگ برتر يا دسته ي اول و دوم بودند، در اين مطالعه شركت كردند. ورزشكاران در طول سه ماه گذشته آسيب هاي اسكلتي– عضلاني و همچنين در 24 ساعت پيش از اجراي آزمايش فعاليت شديدي را نداشتند. ابتدا آزمودني ها با فضاي آزمايشگاه و نحوه ي اجراي آزمون آشنا شدند. فعاليت الكتريكي عضلات راست راني، پهن داخلي ، پهن خارجي، نيم وتري، دوسر راني، دوقلوي داخلي، و ساقي قدامي با استفاده از دستگاه MA300-16 ساخت كشور آمريكا با فركانس نمونه برداري 2500 هرتز جمع آوري و با فيلتر ميانگذر 20- 500 هرتز پردازش شد. اطلاعات مربوط به كينماتيك حركت نيز با استفاده از چهار دوربين دستگاه Vicon (250 هرتز) جمع آوري شد. آزمودني 6 شوت روي گام و 6 شوت قدرتي را اجرا كردند. سپس آزمون هاي حداكثر انقباض بيشينه اجرا شدند. داده هاي كينماتيك نيز با فيلتر باترورس با مرتبه ي چهار و فركانس برشي 10 هرتز فيلتر شدند. داده هاي مربوط به حداكثر RMS همسان سازي شده ي هر عضله و حداكثر سرعت زاويه اي مفاصل زانو و ران، به همراه نتايج هم انقباضي عضلات براي تجزيه و تحليل آماري مورد استفاده قرار گرفتند. براي تجزيه ي و تحليل آماري اختلاف بين فعاليت عضلات با يكديگر و تفاوت هر سه نوع هم انقباضي از آزمون اندازه هاي مكرر و براي تعيين تغييرات در فعاليت هر عضله و كينماتيك اندام در بين دو نوع شوت از آزمون تي زوجي استفاده شد. تجزيه و تحليل آماري توسط نرم فزار SPSS-21 استفاده شد. سطح معناداري تمامي آزمون ها (P<0.05) در نظر گرفته شد. نتايج آزمون در 5 فاز حركتي شامل فاز آماده سازي حركت، فاز ضربه، فاز برخورد پا با توپ، فاز ادامه حركت بخش اول، و فاز ادامه حركت بخش دوم مورد بررسي قرار گرفت. در تمامي فازها اختلاف معناداري درفعاليت الكتريكي عضله ي راست راني بين دو نوع شوت مشاهده شد. همچنين در بررسي فعاليت عضلات با يكديگر تفاوت معناداري بين دو عضله ي راست راني و پهن داخلي در تمامي فازهاي مورد برر
    Thesis summary

  11. مقايسه يك شيوه جديد همسان سازي فعاليت الكترومايوگرافي عضلات زانو در راه رفتن با شيوه همسان سازي مبتني بر ماكزيمم انقباض ايزومتريك.
    سميه ورمقاني 2014
    در بررسي هاي الكتروميوگرافي نرمال سازي سيگنال ها براي اينكه از قابليت مقايسه و تفسير برخوردار باشند مورد قبول همگاني است. اما به دليل فقدان يك روش استاندارد براي نرمال سازي تفاوت هاي زيادي در روش نرمال سازي وجود دارد. اين تفاوت ها به روش اندازه گيري سيگنال مرجع مربوط است. هدف از اجراي اين مطالعه مقايسه پايايي سه روش نرمال سازي انقباض زير بيشينه، انقباض بيشينه پويا و حداكثر انقباض ارادي ايزومتريك براي نرمال سازي فعاليت عضلات اندام تحتاني بود. روش: چهارده نفر از دانشجويان دانشگاه بوعلي سينا به طور تصادفي از ميان افراد در دسترس در اين مطالعه شركت كردند. ميانگين سن، قد و جرم به ترتيب (24.5سال)، (165.2) و (55.9) بود. براي ثبت فعاليت الكتروميوگرافي عضلات از الكترودهاي سطحي دو قطبي و دستگاه 16 كاناله EMG مدل MA-300-16 (با فركانس 2500هرتز، پهناي باند 1250، فيلتر ميان گذر 10-500 و فيلتر ناچ 50 هرتز) و از چهار دوربين Vicon مدل MX T-series camera براي جدا كردن فازهاي حركتي با فركانس 200هرتز استفاده شد. از چند روش مختلف براي به دست آوردن سيگنال مرجع استفاده شد كه عبارتند از جمله براي عضله راست راني روش هاي حمل بار با 20% وزن بدن در وضعيت خوابيده روي تخت، پرش سارجنت و اسكات با 70% يك تكرار بيشينه، عضله پهن داخلي و پهن خارجي روش هاي حمل بار با 20% وزن بدن در وضعيت خوابيده روي تخت و اسكات با 70% يك تكرار بيشينه، عضله دوقلوي خارجي و داخلي روش هاي پرش سارجنت و حمل بار با 20% وزن بدن در وضعيت ايستاده و براي عضله درشت نئي قدامي حمل بار با 20% وزن بدن در وضعيت نشسته روي صندلي و روش مرسوم MVIC. الكترودها روي عضلات راست راني، پهن داخلي، پهن خارجي، دوقلوي خارجي؛ دوقلوي داخلي و درشت نئي قدامي بر اساس دستورالعمل SENIAM قرار داشتند. براي تجزيه و تحليل هاي آماري از آناليز واريانس با اندازه هاي تكراري، ANOVA چند متغيره و آزمون T همبسته استفاده شد. همچنين براي پايايي داده ها از ICC و ضريب تغيير (CV) استفاده شد. نتايج: براي عضله راست راني مقادير ضريب تغييرات براي سه روش اسكات، حمل بار و پرش سارجنت به ترتيب 6/30، 6/40 و 4/20، ICC نيز براي اين سه روش ذكر شده به ترتيب 97/0، 97/0 و 96/0 بود. همبستگي بين دو تكرار در روش اسكات (73/0 تا 93/0)، براي حمل بار(97/0 تا 98/0) و براي پرش سارجنت(72/0 تا 95/0)
    Thesis summary

  12. شناسايي تاثير سرعت و بار بر فعاليت الكترومايوگرافي عضلات كمربند شانه اي هنگام بالا آوردن اندام فوقاني در سطوح مختلف
    صغري عباسي 2014
    هدف پژوهش حاضر شناسايي فعاليت الكترومايوگرافي عضلات كمربند شانه اي هنگام بالا آوردن و پايين بردن اندام فوقاني در سطوح فرونتال، ساجيتال و اسكپشن با و بدون داشتن بار خارجي در دو سرعت آهسته و تند در افراد سالم بود. روش: 16 نفر آزمودني زن در دامنه ي سني28-20 به طور داوطلبانه در اين تحقيق شركت كردند. با استفاده از دستگاه الكترومايوگرافي 16-MA300 و الكترودهاي سطحي دو قطبي شدت فعاليت عضلات دلتوئيد قدامي، دلتوئيد مياني، دلتوئيد خلفي، فوق خاري، ذوزنقه ي فوقاني، ذوزنقه ي مياني و ذوزنقه ي تحتاني هنگام فلكشن/ اكستنشن، آبداكشن/ آداكشن و بالا و پايين بردن دست در صفحه ي اسكپشن ثبت شد. حركات فوق در شرايط بدون وزنه و با يك وزنه معادل 5% وزن بدن و نيز با سرعت هاي آهسته (5/22 درجه بر ثانيه ) و تند (45 درجه بر ثانيه) تكرار شدند. همزمان با الكتروميوگرافي از دستگاه تحليل حركتي Vicon با چهار دوربين سري T براي تصويربرداري حركت اندام فوقاني فرد استفاده شد. هر حركت 5 بار تكرار مي شد. براي نرملايز كردن داده هاي EMG از MVIC استفاده شد. داده هاي به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 و تست آماري آناليز واريانس با اندازه هاي تكراري با سطح معني داري 05/0 P≤ تحليل شدند. نتايج: هنگام الويشن، شدت فعاليت عضلات ذوزنقه اي (بخش هاي مختلف)، فوق-خاري و دلتوئيد خلفي و مياني به ترتيب در آبداكشن بيشترين و در فلكشن كمترين بودند. اما عضله ي دلتوئيد قدامي در فلكشن بيشترين و در آبداكشن كمترين فعاليت را داشت ) 014/0P= .(اثر عامل بار بر شدت فعاليت عضله معنادار بود (001/0 P=) و در مجموع موجب افزايش 1.5 برابر در شدت فعاليت عضلات شد. همچنين شدت فعاليت تمام عضلات به جز عضله ي ذوزنقه ي مياني به طور ميانگين حدود9% در اثر سرعت افزايش يافت (001/0 P=). تأثير متقابل معناداري بين عامل بار و عامل عضله)023/0,( P= و بين عامل هاي سرعت و عضله)049/0 (P= وجود داشت. در اجراي دپريشن الگوي فعاليت عضله دلتوئيد قدامي به ترتيب در سه حركت اكستنشن، پايين آوردن در صفحه اسكپشن و آداكشن سير نزولي داشته است يعني بيشترين فعاليت در اكستنشن و كمترين آن در آداكشن بوده است، درحالي كه فعاليت عضلات دلتوئيد مياني، دلتوئيد خلفي، فوق خاري، ذوزنقه ي فوقاني، ذوزنقه ي مياني و ذوزنقه ي تحتاني سير صعودي مشاهده مي شود، به عبارت ديگر اثر سطح حركتي در
    Thesis summary

  13. مقايسه ي فعاليت الكترومايوگرافي منتخبي ازعضلات كمربند شانه اي در ورزشكاران بوكس طي اجراي ضربه مشت مستقيم در برابر حريف واقعي، كيسه ي بوكس و سايه زدن
    مرتضي مددي شاد 2014
    هدف از اين مطالعه، بررسي جنبه هاي كنترل عصبي عضلاني حول مفصل شانه در هنگام ضربه مشت مستقيم با استفاده از سه شرايط سايه زدن، ضربه به كيسه بوكس و ضربه به گارد حريف واقعي است. تاثير متغير سطح مهارت متفاوت بوسيله ي اجراي پروتكل توسط دو گروه نخبه و آماتور سنجيده شد. ميزان فعاليت عضلات ذوزنقه ي فوقاني، دلتوئيد قدامي، دلتوئيد مياني، دلتوئيد خلفي، سينه-اي بزرگ، دوسر بازويي و سه سر بازويي در هنگام ضربه مشت مستقيم در سه شرايط مختلف در ده بوكسور نخبه و ده بوكسور آماتور بوسيله ي دستگاه الكترمايوگرافي سطحي اندازه گيري شد. كينماتيك مفاصل شانه و آرنج نيز مورد اندازه گيري قرار گرفت. از هر شركت كننده خواسته شد تا روي دستگاه تخته ي نيروسنج (جاي گرفته در سطح زمين) بايستد و سپس پس از شنيدن فرمان شروع با تمام توان خود ضربه مشت مستقيم را اجرا كند. بنابراين متغيرهاي كينتيكي توسط دستگاه تخته نيروسنج نيز ثبت شد. ديتاهاي بدست آمده از دستگاه الكترومايوگرافي پس از فيلتر شدن و يكسوسازي توسط تكنيك حداكثر انقباض ارادي ايزومتريك همسان سازي شد. براي ارزيابي آماري تاثير سه شرايط مختلف ضربه مشت مستقيم از تحليل واريانس طرح اندازه گيري مكرر و براي ارزيابي تاثير سطح مهارتي متفاوت از تحليل واريانس طرح چند متغيره با در نظر گرفتن سطح معناداري 05/0 استفاده شد. نتايج نشان داد كه بوكسورهاي نخبه (نسبت به گروه آماتور) هنگام ضربه مشت مستقيم در هر سه شرايط داراي سرعت مشت بيشتر در فضا و سرعت زاويه اي بيشتر در مفاصل شانه و آرنج خود همراه با فعاليت عضلاني تقريبا برابر هستند. ميزان جابجايي مركز فشار(COP) در هنگام ضربه مشت مستقيم در هر سه شرايط در گروه نخبه نسبت به گروه آماتور كمتر بود. نتايج برگرفته شده از اين پژوهش حاكي از وجود يك استراتژي فعاليت عضلاني، وابسته بر سطح مهارت است. سرعت بالاتر در اندام فوقاني بوكسورهاي نخبه (نسبت به گروه آماتور) به همراه فعاليت عضلاني تقريبا برابر در دو گروه نشان از وجود بازدهي متابوليكي بالاتر و اندازه حركت بيشتر در ضربه مشت اين ورزشكاران است. با توجه به مقادير كينماتيكي بدست آمده مي توان نتيجه گرفت كه احتمالا گروه نخبه توانايي بالاتري در فراخواني سريعتر واحهاي حركتي بزرگتر در نتيجه ي سازگاري با تمرينات دارد. براساس نتايج بدست آمده از اين پژوهش هر دو گروه نخبه و آماتور الگوي فعاليت ال
    Thesis summary

  14. بررسي تأثير دو شيوه تمريني روي تغييرات مركز فشار، نيروي عكس العمل زمين و فعاليت الكتريكي عضلات، در مفصل زانو، طي فعاليت پله
    محسن شايسته 2014
    هدف از اين مطالعه بررسي تأثير تمرين روي پارامتر هاي بيومكانيكي مركز فشار، نيروي عكس العمل زمين، و الكترومايوگرافي عضلات در مفصل زانو طي فعاليت پله مي باشد. براي اين منظور 20 نفر از دانشجويان نرمال دانشگاه بوعلي سيناي همدان (سن: 3/± 6/24 سال، وزن: 4/6±48/76 كيلوگرم، قد: 25/5±35/181 سانتي متر) انتخاب شدند كه به طور تصادفي به دو گروه تمريني تقسيم شدند و به مدت 12 جلسه با بار 60% يك تكرار بيشينه، به صورت سه جلسه در هفته تمرين كردند. ابتدا از آزمودني ها پيش آزمون به عمل آمد، سپس آزمايش مورد نظر انجام شد و پس از آن پس آزمون دقيقاً مشابه پش آزمون تكرار شد. در اين آزمايش، فعاليت الكترومايوگرافي عضلات پهن داخلي، پهن خارجي، و راست راني در پاي چپ و پاي راست توسط دستگاه الكترومايوگرافي، همچنين ميزان تغييرات مركز فشار و نيروي عكس العمل زمين توسط فورس پليت در هنگام بالا رفتن و پايين آمدن از پله با سرعت يكنواخت ثبت شد. روش آماري Reapeated Measure براي تجزيه و تحليل با سطح معناداري (0.05P) استفاده شد. تغييرات COP در گروه پرس پا در مرحله بالا رفتن و پايين آمدن از پله معني دار است. تغييرات مربوط به نيروي عكس العمل زمين در بالا رفتن از پله باعث افزايش معني دار اوج نيروي دوم در گروه پرس پا شده است. همچنين در نتايج مربوط به EMG نشان داد كه تمرين باعث كاهش فعاليت عضلاني در پاي غير برتر در هر دو گروه تمريني شده است. از اين تحقيق مي توان نتيجه گرفت كه تقويت عضلات چهارسر راني مي تواند سبب بهبود عملكرد عضلات، ثبات مفصلي و كنترل وضعي پاسچر در هنگام بالا رفتن و پايين آمدن از پله شود و از بروز آسيب-هاي مفصل كشككي راني جلوگيري كند. همچنين تقويت عضلات چهارسر راني از طريق جذب نيروي عكس العمل باعث كاهش نيروي فشاري بين مفصل كشككي راني مي شود و مانع بروز آسيب در اين مفصل مي شود؛ و در نهايت پيشنهاد مي شود تركيب تمرين اسكات و پرس پا نيز مورد بررسي قرار گيرد.
    Thesis summary

  15. تاثير حالتهاي مختلف حمل بار بر روي فعاليت عضلات نگهدارنده تنه واندام تحتاني دختران مبتلا به ناهنجاري اسكوليوز ناشناخته نوجواني در حين بالا رفتن وپايين آمدن از پله
    ويدا قديمي 2013
    ناهنجاري اسكوليوز به عنوان عدم تقارن و انحراف جانبي ستون مهره اي همراه با پيچش مهره در سطح عرضي تعريف شده است. ارتباط ويژه بين حمل بار و عملكرد عضلات نگهدارنده تنه و اندام تحتاني در اين بيماران هنوز به خوبي مورد بررسي علمي قرار نگرفته است. هدف اين پژوهش ارزيابي نحوه عملكرد عضلات افراد مبتلا به اسكوليوز با استفاده از EMG حين بالا رفتن و پايين آمدن از پله با حمل كوله پشتي است. موارد و روش ها: تعداد 10 نوجوان 11 تا 17 سال با ميانگين سني 84/0 ± 3/15 سال، قد 6/7 ± 8/161 سانتي متر و وزن 2/11 ± 5/50 كيلوگرم با الگوي انحناي راست سينه اي و زاويه كاب بين 15 تا 30 به عنوان گروه تجربي و 10 نفر از دختران نوجوان سالم با ميانگين سن 47/0 ± 8/14 سال، قد 5/4 ± 6/158 و وزن 7/7 ±1/48 كيلو گرم به عنوان گروه كنترل انتخاب شدند. فعاليت الكتروميوگرافي عضلات پارا اسپانيال ستون فقرات در سطح مهره T6، T10، L3 و چهار سر راني در 2 سمت چپ و راست با استفاده از دستگاه EMG 16 كاناله 300 MA حين بالا رفتن و پايين آمدن از پله با حمل كوله پشتي به ميزان 15% وزن بدن ثبت شد. 3 پله به ارتفاع 20 سانتي متر طراحي شد. فرد يك بار بدون حمل كوله شروع به بالا رفتن و پايين آمدن مي كرد و يك بار با حمل كوله 15% BW اين كار را اجرا مي كرد. فركانس ثبت داده ها HZ 2500 بود، با فيلتر مناسب داده ها پردازش شد. همچنين در يك انقباض ماكزيمم ايزومتريك به طور جداگانه فعاليت EMG عضلات مورد نظر ثبت گرديد. متغير EMG، integrated همسان سازي شده بود كه در 2 گروه مورد بررسي قرار گرفت. طرح آزمايش اين مطالعه تحليل عاملي (4*2*2*2) با عامل هاي سمت بدن با 2سطح (عضلات راست و چپ)، عامل حمل بار با 2 سطح (حمل بار و عدم حمل)، عامل جهت (بالا رفتن و پايين آمدن) و عامل عضلات با 4 سطح (راست راني،T6، T10، L3 ) انتخاب شد. روش آماري Repeated measure براي آناليز آزمايش در سطح 05/0 ≥α انتخاب گرديد. به طور كلي شاخص integrated همسان سازي شده عضلات در بالا رفتن و پايين آمدن از پله متفاوت بود. بيشترين ميزان اين شاخص در عضله چهار سر راني و كمترين آن در عضله نگهدارنده تنه در سطح L3 پا مشاهده شد. هر دو گروه در بالا رفتن و پايين آمدن از واحدهاي حركتي مشابه استفاده مي كردند. حمل بار بر ميزان فعاليت بيشتر گروه بيمار اثري نداشت. ميزان integrated همسان سازي شده گروه بي
    Thesis summary

  16. مقايسه فعاليت الكتروميوگرافي عضلات نگه دارنده ستون فقرات و اندام تحتاني بيماران مبتلا به اسكوليوز نوجواني ناشناخته با افراد سالم هنگام اكستنشن تنه در حين اجراي تست سورنسن
    ندا قديمي 2013
    مقدمه: نا هنجاري اسكوليوز به عنوان عدم تقارن و انحراف جانبي ستون مهره اي همراه با پيچش مهره در سطح فرونتال تعريف مي شود. ارتباط ويژه بين الگوي عملكرد عضلاني حين وضعيت بدني ايستا و پويا وعملكرد عضلات خلفي تنه و اندام تحتاني در اين بيماران هنوز به خوبي مورد بررسي علمي قرار نگرفته است. هدف ين پژوهش مقايسه فعاليت الكتروميوگرافي عضلات نگه دارنده ستون فقرات واندام تحتاني بيماران مبتلا به اسكوليوز نوجواني ناشناخته با افراد سالم هنگام اكستنشن تنه در حين اجراي تست سورنسن بود. ابزار و روش ها: تعداد 10 نوجوان 11 تا 17 سال با ميانگين سني 84/0 ± 3/15 سال، قد 6/7 ± 8/161 سانتي متر و وزن 2/11 ± 5/50 كيلوگرم با الگوي انحناء راست سينه اي و زاويه كاب بين 15 تا 30 به عنوان گروه تجربي و 10 نفر از دختران نوجوان سالم با ميانگين سن 47/0 ± 8/14 سال، قد 5/4 ± 6/158 و وزن 7/7 ±1/48 كيلو گرم به عنوان گروه كنترل به صورت تصادفي انتخاب شدند.فعاليت الكتروميوگرافي عضلات پارااسپينال ستون فقرات در سطح مهره T6، T10، L3 و عضله دو سر راني در 2 سمت چپ و راست با استفاده از دستگاه EMG 16 كاناله 300 MA حين آزمون حداكثر انقباض ارادي عضلات اكستانسورهاي تنه و عضله دو سرراني ،تست بايرينگ سورنسن در وضعيت فلكشن – اكستنشن تنه و نگه داشتن افقي تنه به مدت 30 ثانيه(خستگي عضلاني) ثبت شد. شاخص خستگي(MPF) عضلات پارااسپينال و دوسر راني با محاسبۀ شيب فركانس ميانه از روي سيگنال هاي خام الكتروميوگرافي به دست آمد و دامنه امواج الكتروميوگرافي ثبت شد . جهت تجزيه و تحليل داده هاي به دست آمده از روش آماري آناليز واريانس با اندازه هاي تكراري (Repeated Measures) در سطح 05/0 ≥P استفاده شد. بحث و نتيجه گيري: الگوي شاخص RMS همسان سازي شده عضلات مختلف در تست بايرينگ سورنسن در وضعيت فلكشن – اكستنشن تنه ونگه داشتن افقي تنه درانقباض ايستا در مرحله قبل از خستگي و بعد از خستگي معنادار بود (012/0=(P،(003/0=P)،(005/0= P). درهر سه تست در گروه بيمار، بيشترين ميزان اين شاخص در عضله BF و كمترين آن عضله پارااسپينال در سطح T6مشاهده شد. الگوي شدت فعاليت عضلات در سمت راست و چپ در گروه سالم و بيمار در مرحله قبل از خستگي معنادار بود (05/0=P) عضلات سمت چپ بيماران فعاليت بيشتري داشتند.. افراد مبتلا به اسكوليوز در سمت تحدب راس انحناء الگوي انقباضي مشابه
    Thesis summary

  17. هم سنجي هزينه انرژي و شاخصهاي كارايي فيزيولوژيك زنان ميانسال بيمار كمردرد مزمن هنگام پياده روي با دو نوع كفش معمولي و ورزشي
    حميدرضا رستمي 2011
    مؤلفه هاي مختلف ،فيزيكي فيزيولوژيكي و بيومكانيكي از جمله هزينه انرژي و سيستمهاي عضلاني اسكلتي درگير ميشوند. عوامل فيزيكي مانند نوع كفش وزن ارتفاع پاشنه جنس ،زمين شدت ضايعه سطح آمادگي پايه تركيب بدن و سرعت ترجيحي پياده روي نيز اثر گذار هستند. اهداف در اين مطالعه تأثير نوع كفش هنگام راه رفتن در سطح هموار و تردميل بر پارامترهاي فيزيولوژيك زنان مبتلا به كمردرد مزهن مقايسه شده است. روشها آزمودنيها با پيشينه درد بيش از دو سال و درجه ي ناتواني بالاي 22 درصد داوطلبانه در طرح شركت كردند. ابتدا داده هاي آنتوپومتريك و مختصات كفش بيماران ثبت گرديد بيماران دو آزمون به فاصله 72 ساعت اجرا نمودند آزمون اول 5 قيقه پياده روي با تردميل با ميانگين سرعت 33٫3 در دقيقه و شيب 2 درصد همراه كفش معمولي و 3 روز بعد با كفش ورزشي تكرار گرديد. آزمون دوم به صورت 6 دقيقه پياده روي 20 متر رفت و برگشت با دو كفش ورزشي و معمولي اجرا گرديد. يافته ها: ميانگين اندازه احساس شدت كار (RPE) و مقياس درد (VAS) هنگام پياده روي با دو نوع كفش ورزشي و معمولي تفاوت معنادار به دست آمد (0٫5>P) ميانگينهاي Orate و cost نيز از جنبه آماري معنادار بود (0٫5>P) شاخصهاي شدت كار (VOrmax) با پاپوش ورزشي متفاوت از كفش معمولي مشاهده شد. (0/5>P). نتيجه گيري: به نظر ميرسد كه از جنبه فيزيولوژيك و هزينه انرژي متابوليك نوع پاپوش بيماران با عارضه كمردرد مزمن كه در فعاليت هاي روزمره انتخاب ميكنند اهميت دارد زيرا يافته هاي اين مطالعه نشان داد كه اين بيماران هنگام راه رفتن با كفش ورزشي كارايي فيزيولوژيك بالاتر و احساس فشار كار پايين تري دارند بطوريكه آنان قادرند مسافت معين پياده روي را با سرعت و گام بيشتر همراه هزينه انرژي و احساس درد كمتري طي كنند.
    Thesis summary

  18. هم سنجي هزينه انرژي و كارآيي فيزيولوژيك هنگام پياده روي با كفش معمولي و ورزشي در زنان 35-59 ساله به علت كمردرد مزمن از سال 88-89
    حميدرضا رستمي 2011
  19. نقش استفاده طولاني مدت از عصا در كينماتيك راه رفتن و كنترل پاسچر در مردان سالمند
    محمد ربيعي 2011