Faculty - دانشکده علوم ورزشی
Professor
Update: 2024-11-21
Ali Heidarianpour
Faculty of Physical Education and Sports Sciences / Department of Sports Science
P.H.D dissertations
-
تاثير 12 هفته تمرين تركيبي و بيتمريني بر غلظت سرمي آديپوكاينها، برخي
شاخصهاي التهابي و نشانههاي بلوغ در دختران داراي اضافه وزن و چاق مبتلا
به بلوغ زودرس مركزي
الناز شكري 2022شيوع بلوغ زودرس در حال افزايش است. نشان داده شده است كه چاقي با ايجاد تغييرات در پروفايل آديپوكاينها و بروز بلوغ زودرس در دختران مرتبط است. هدف مطالعه حاضر ارزيابي تغييرات نشانههاي بلوغ، سطوح آديپونكتين، رزيستين، گرلين، لپتين، فاكتور نكروز تومور آلفاα) (TNF-و پروتئين واكنشگر C (CRP) در نتيجهي 12 هفته تمرين تركيبي و 4 هفته بيتمريني در دختران داراي اضافه وزن و چاق مبتلا به بلوغ زودرس مركزي بود. مواد و روشها: 30 دختر داراي اضافه وزن و چاق (9-7 ساله) با بلوغ زودرس مركزي كه تحت درمان با تريپتورلين بودند، به طور تصادفي به دو گروه (15 دارو، 15 دارو+ورزش) تقسيم شدند و 15 دختر سالم داراي اضافه وزن و چاق 7 تا 9 ساله نيز به جهت مقايسه شركت كنندگان با افراد سالم در نظر گرفته شدند. در ابتدا سطوح سرمي آديپونكتين، رزيستين، گرلين، لپتين، αTNF-، CRP، هورمون لوتئين كننده (LH) و هورمون محرك فوليكول (FSH) و نشانههاي بلوغ (سن استخواني، طول رحم و حجم تخمدان) اندازهگيري شد. گروه دارو+ورزش 60 دقيقه تمرين تركيبي (هوازي و مقاومتي) را سه بار در هفته به مدت 12 هفته انجام دادند. گروه دارو و گروه سالم هيچ تمريني دريافت نكردند. 48 ساعت پس از آخرين جلسه تمرين و پس از 4 هفته بيتمريني، تمامي متغيرهاي تحقيق (در هر سه گروه) اندازهگيري شدند. روش آماري مورد استفاده براي تجزيه و تحليل دادهها تحليل واريانس با اندازهگيري مكرر بود. يافته ها: در گروه دارو+ورزش، آديپونكتين و گرلين پس از 12 هفته به طور معنا دار افزايش درحاليكه رزيستين و لپتين به طور معنا دار كاهش يافت. پس از 4 هفته بي تمريني، آديپونكتين به طور معنادار كاهش يافت، اما رزيستين و لپتين به طور معنادار افزايش يافت در حاليكه سطوح گرلين در دورهي بيتمريني تغيير معناداري نداشت. سطوحα TNF-و CRP در طول مطالعه تغيير معناداري نداشتند. در طول دوره 16 هفتهاي مطالعه، نشانههاي بلوغ و LH در هر دو گروه دارو و دارو+ورزش به طور معنادار كاهش يافت، اماFSH،LH/FSH و حجم تخمدان فقط در گروه دارو+ورزش به طور معنادار كاهش يافت. در تمامي متغيرها در گروه سالم تفاوت معناداري مشاهده نشد. نتيجهگيري: تمرينات تركيبي باعث بهبود وضعيت آديپوكاينها و نشانههاي بلوغ شد اما روي سايتوكاينها تاثيري نداشت. پس از 4 هفته بي تمريني، اين اثرات كاهش يافت اما از بين نرفت.
Thesis summary
-
اثر 12 هفته تمرين هوازي و مقاومتي و يك دوره بي تمريني پس از آن، بر سطوح سرمي آيريزين و بتاتروفين در موش-هاي صحرايي چاق ديابتي
حسن توسلي 2020مقدمه و هدف: آيريزين با ايجاد اثر محافظتي بر روي ترشح سلولهاي بتاي پانكراسي و بتاتروفين با تاثير بر مقاومت انسوليني سبب بهبود كنترل متابوليكي مي-گردند. بنابراين اهداف اين مطالعه، بررسي اثرات غذاي پرچرب و القاي ديابت، تمرين هوازي، تمرين مقاومتي و يك دوره بي تمريني بر روي سطوح سرمي آيريزين، بتاتروفين و برخي پارامترهاي متابوليكي مي باشد. مواد و روشها: موش هاي صحرايي نر ويستار در شش گروه قرار گرفتند: كنترل سالم (NDC)، تمرين هوازي سالم (NDA)، تمرين مقاومتي سالم (NDR)، كنترل ديابتي (HFDC)، تمرين هوازي ديابتي (HFDA)، تمرين مقاومتي ديابتي(HFDR). پس از 12 هفته، گروههاي تمرين چهار هفته بي تمرين ماندند. سطوح سرمي آيريزين، بتاتروفين و برخي پارامترهاي متابوليكي به روش الايزاي ساندويچي در مراحل مختلف اندازه گيري شد. سپس، داده ها با استفاده از آزمون تحليل -واريانس با اندازه گيريهاي تكراري دو راهه و آزمون تعقيبي LSD مورد آناليز قرار گرفت. يافته ها: تفاوت معني داري در سطح بتاتروفين بين گروه هاي سالم و ديابتي ديده شد. 12 هفته تمرينات ورزشي، سطح آيريزين را در رتهاي ديابتي افزايش داد. تمرين مقاومتي، سطح بتاتروفين را در گروه HFDR كاهش داد اما پس از تمرينات هوازي تغيير معني داري در سطح بتاتروفين در گروه HFDA مشاهده نگرديد. همبستگي مثبت و معني داري بين سطح سرمي آيريزين و بتاتروفين با وزن بدن، انسولين، شاخص مقاومت انسوليني مشاهده شد و هر دو آنها همبستگي منفي معني داري با گلوكز، شاخص حساسيت انسوليني، LDL-C و TC داشتند (P<0.05). نتيجه گيري: سطح آيريزين با پيشرفت چاقي و T2DM افزايش مي يابد. به نظر مي رسد تمرينات ورزشي با بهبود اختلالات متابوليكي ميزان افزايش آيريزين را تقليل مي دهند. همچنين، دوره كوتاه بي تمريني سبب از دست رفتن بيشتر بهبودهاي متابوليكي حاصل از تمرينات مقاومتي (نه هوازي) مي شود.
Thesis summary
-
تاثير تمرين هوازي و عصاره هيدرواتانولي گل بابونه بر سطوح سرمي GPC-4 و GPLD1 در موش هاي ديابتي نوع 2
فرزاد عبدالمالكي 2018مقدمه و هدف: گاليپيكان-4( 4-GPC )آديپومايوكاين نوشناختهاي است كه پيام رساني انسولين را افزايش ميدهد. فسفوليپاز D ويژه گليكوزيل فسفاتيديل اينوزيتول )GPLD1 )ميتواند موجب رهايش 4-GPC شود؛ اين آنزيم با انسولين تنظيم ميشود. آثار سودمند فعاليت ورزشي و عصاره گل بابونه )CFE )دست كم تا بخشي ناشي از فعال سازي PPARγ است؛ كه هدف دارويي اميد بخشي در ديابت به شمار ميرود و با سنتز 4-GPC همبستگي دارد. اين پژوهش تاثير 04 هفته دويدن بر روي نوارگردان و CFE بر سطوح سرمي 4-GPC ، GPLD1 و انسولين را در موشهاي ديابتي ناشي از استروپتوزوتوسين-نيكوتين آميد )NA-STZ )بررسي كرده است. مواد و روشها: 93 سر موش صحرايي ويستار نر ديابتي ناشي از NA-STZ به طور تصادفي به 4 گروه كنترل )C ،)تمرين )T ،)درمان CFE( CFE )و تمرين و درمان CFE( TCFE )تقسيم شدند. گروههاي تمريني 5 روز در هفته بر روي نوارگردان به تمرين پرداختند و گروههاي درماني روزانه kg/mg 311 از CFE محلول در آب آشاميدني را به مدت 04 هفته دريافت كردند. سرانجام، سطوح سرمي 4-GPC ،GPLD1 و انسولين از راه االيزاي ساندويچي اندازهگيري شد. يافتهها: در مقايسه با گروه كنترل، قند خون ناشتاي گروههاي T ،CFE و TCFE پايين تر بود )به p > 1/15 ،p > 1/15 ترتيب به )بود باالتر TCFE و CFE ،T گروههاي در انسولين سرمي سطوح و ؛(p > 1/110 و p > 1/110 ،p > 1/10 ترتيب و 10/1 > p)؛ در حالي كه سطوح سرمي GPLD1 در گروههاي T ،CFE و TCFE پايين تر از گروه كنترل بود )همگي 110/1 > p .)تغيير در سطوح سرمي 4-GPC معني دار نبود. سطوح سرمي GPLD1 همبستگي مستقيمي با قند خون ناشتا )10/1> p و 59/1=r )و همبستگي وارونهاي با سطوح سرمي انسولين و IS-HOMA داشت بود )به ترتيب 77/1=-r و 71/1=r ،هر دو 110/1 > p .)نتيجه گيري: اين پژوهش نشان ميدهد فعاليت ورزشي متوسط بلند مدت و CFE ميتواند موجب تنظيم كاهشي سطوح سرمي GPLD1 در موشهاي ديابتي ناشي از NA-STZ شود كه با بهبود نيمرخ گاليسمي و انسوليني سرم همبسته است. با اين وجود، يافتهها نشان ميدهد فعاليت ورزشي متوسط بلند مدت و CFE ممكن است موجب سازگاري سرمي 4-GPC در موشهاي ديابتي ناشي از NA-STZ نگردد.
-
تاثير خستگي بر سينرژي عضلات منتخب اندام تحتاني حين دويدن با روش الگوريتم تجزيه نامنفي ماتريسي
بهروز حاجيلو 2018چكيده: مقدمه: بررسي سينرژي عضلات بدن به عنوان بهينه ترين روش به كارگيري عضله ها، شدت فعاليت هر عضله و ارتباط و هماهنگي اين فعاليت ها مي تواند درك صحيحي از عملكرد سينرژي سيستم عصبي – عضلاني در اختيار ما قرار بدهد. سينرژي عضلاني باعث بهبود كيفيت در اجراي حركات و مهارت ها و همچنين جلوگيري از آسيب ديدگي هاي اسكلتي و عضلاني مي شود. خستگي عضلاني يكي از فاكتورهايي است كه باعث اختلال در بيومكانيك دويدن انسان شده و عملكرد سيستم هاي كنترلي بدن را دچار تغيير مي كند؛ بنابراين هدف اين پژوهش بررسي تأثير خستگي بر سينرژي عضلات منتخب اندام تحتاني حين دويدن با روش الگوريتم تجزيه نامنفي ماتريسي بود. مواد و روش ها: 16 دونده مرد مبتدي در اين مطالعه شركت كردند. فعاليت EMG سطحي عضلات راست راني، پهن خارجي، پهن داخلي، دوسر راني، نيم وتري، دوقلوي داخلي، نعلي و درشت نئي قدامي آزمودني ها قبل و بعد از پروتكل خستگي بر روي تردميل با سرعت 6 كيلومتر بر ساعت ثبت گرديد. بعد از پردازش داده ها با استفاده از نرم افزار متلب، الگوي سينرژي و وزن نسبي عضلات با استفاده از روش الگوريتم تجزيه نامنفي ماتريسي محاسبه گرديد، جهت به دست آوردن تعداد سينرژي هاي لازم طي دويدن از روش VAF استفاده شد و الگوي فعاليت عضلات و الگوي هم انقباضي عضلات نيز با روش وينتر و ياك محاسبه شد. براي مقايسه الگوي فعاليت عضلات و همچنين الگوي نسبت هم انقباضي قبل و بعد از خستگي عضلاني طي دويدن از آزمون تي وابسته استفاده شد. جهت بررسي الگوي سينرژي هاي عضلاني و وزن نسبي هر عضله در هر سينرژي قبل و بعد از خستگي از روش آماري همبستگي پيرسون استفاده شد. سطح معني داري P<0/05 در نظر گرفته شد. يافته ها: با استفاده از روش VAF پنج سينرژي عضلاني از داده هاي EMG طي دويدن استخراج شد. الگوي سينرژي اول (r=0/95) و دوم (r=0/84) قبل و بعد از خستگي عضلاني همبستگي بالايي نشان داد ولي سينرژي سوم ( r=0/55)، چهارم ( r=0/27) و پنجم ( r=0/48) همبستگي متوسط به پايين را نشان دادند. بعد از خستگي عضلاني فعاليت عضلات راست راني ( P=0.001)، پهن داخلي ( P=0.004)، پهن خارجي ( P=0.001)، ، نيم وتري ( P=0.001)، دوقلوي داخلي ( P=0.001)، نعلي (P=0.001) و درشت نئي قدامي ( P=0.029) كاهش معني دار و براي عضله دو سر راني ( P=0.003) افزايش معني داري پيدا كرد. بعد از خستگي عضلاني الگوي ه
Thesis summary
-
تاثير تمرينات هوازي زير يشينه ومكمل 25 هيدروكسي ويتامين D برسطح GLP1 وDPP4 سرم و مقاومت انسولين در مردان ميانسال مبتلا به ديابت نوع II
ناصر رحيمي انداني 2018مقدمه و هدف : دﯾﺎﺑﺖ ﯾﮑﯽ از ﻣﻌﻀﻼت ﺳﻼﻣﺘﯽ در ﺗﻤﺎﻣﯽ ﺟﻮاﻣﻊ ﻣﺤﺴﻮب ﻣﯽشود. مداخلات ورزﺷﯽ و مكمل از ﺟﻤﻠﻪ روﯾﮑﺮدﻫﺎي ﺑﻬﺒﻮد وﺿﻌﯿﺖ اﻓﺮاد دﯾﺎﺑﺘﯽ ﺗﻠﻘﯽ ﻣﯽﮔﺮدد. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسي اثرات 8 هفته تمرين هوازي و مكمل 25هيدروكسي ويتامين Dبر سطح GLP1، DPP4 و شاخص مقاومت انسولين بود .مواد و روش ها: در اين تحقيق نيمه تجربي، با طرح پيش آزمون- پس آزمون، از بين مردان 40 تا60 سال مبتلا به ديابت نوع 2 مراجعه كننده به مركز ديابت بيمارستان عيسي بن مريم اصفهان، تعداد 48نفر به صورت داوطلبانه و در دسترس انتخاب و در 4 گروه تمرينات هوازي،گروه تمرينات هوازي و مصرف مكمل 25هيدروكسي ويتامين D ، گروه مصرف مكمل 25 هيدروكسي ويتامين D و گروه كنترل قرار گرفتند. برنامه تمرينات هوازي به مدت 8 هفته (3جلسه در هفته، هر جلسه 60 تا 75 دقيقه با 80-60 درصد حداكثر ضربان قلب) اعمال شد. گروه هاي دريافت كننده مكمل نيز مكمل 25هيدروكسي ويتامينD را به مدت 8 هفته با دوز 50000 واحد خوراكي هفتكي مصرف كردند. سطح GLP1 ، DPP4 ومقاومت انسولين قبل و بعد از مداخله در چهار گروه اندازه گيري شد. در نهايت داده ها با استفاده از آزمون تحليل كواريانس(ANCOVA) و آزمون تعقيبي LSD مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفت. نتايج : نتايج تحقيق بيانگر افزايش معني داري ميانگين سطح GLP1و كاهش معنادار DPP4 و شاخص مقاومت انسولين گروه تمرينات هوازي، گروه تمرينات هوازي و مصرف مكمل نسبت به گروه كنترل بود. همچنين شاخص مقاومت انسولين در گروه مصرف مكمل نسبت به گروه كنترل كاهش معناداري مشاهده شد(05/0 > P). نتيجه گيري : تمرين هوازي با و بدون مصرف مكمل منجر به افزايش سطح GLP1، كاهش ميزان DPP4 و بهبود مقاومت انسولين گرديد. ليكن مصرف مكمل ويتامين D به تنهايي در سطح GLP1وDPP4 تغييري ايجاد نكرد.
Thesis summary
-
تاثير فعاليت ورزشي هوازي GnRHو يك دوره بي تمريني بر سطوح اپلين و پروفايل چربي در دختران داراي بلوغ زودرس مركزي
معصومه سيف 2017زمينه و هدف : بلوغ طبيعي كه غالبا بايد ازسن 8 تا 13 سالگي در دختران ظاهر شود در سالهاي اخير در بسياري از كشورها و با آمارهاي بالا در سنين كمتر از 8 سال اتفاق مي افتد كه يكي از دلايل آن افزايش بافت چربي و اختلال در سيستم اندوكرين اين افراد معرفي شده است . هدف تحقيق حاضر بررسي تاثير فعاليت ورزشي هوازي بر سطوح اپلين به عنوان يك اديپوكين و بافت چربي و به عنوان يك تنظيم كننده سيستم اندوكرين در دختران داراي بلوغ زودرس مركزي مي باشد . مواد و روشها : در مطالعه حاضر 25 كودك كه بلوغ زودرس آنها بر اساس مشاهدات باليني توسط فوق تخصص غدد كودكان بر مبناي طبقه بندي تانر و همچنين آزمايشات سونوگرافي ، راديولوژي و هورموني تائيد شد شركت نموده و به 3 گروه تقسيم شدند . گروه تجربي1 كودكان داراي بلوغ زودرس تحت درمان با تمرينات ورزشي هوازي و استفاده از آگونيست GNRH ، 8 نفر با ميانگين سني 52/0 ± 38/7 وشاخص توده بدني 61/0 ± 13/18 ، گروه تجربي 2 كودكان داراي بلوغ زودرس تحت درمان با تمرينات ورزشي هوازي ، 7 نفر با ميانگين سني 34/0 ±44/7 و شاخص توده بدني 54/0 ±67/17 ، گروه تجربي3 كودكان داراي بلوغ زودرس تحت درمان با آگونيست GNRH ، 10 نفر با ميانگين سني 66/0 ±25/7 و شاخص توده بدني 63/0 ±34/18 و گروه كنترل اين تحقيق را 10 نفر از كودكان سالم با ميانگين سني 49/0 ±22/7 و شاخص توده بدني 51/0 ±35/17 تشكيل دادند . برنامه تمريني كودكان شامل 12 هفته تمرينات هوازي فزاينده براساس پروتكل تمريني مشخص و يك دوره بي تمريني يك ماهه زير نظر متخصص ورزشي . نمونه هاي خوني قبل از تمرينات ، 24 ساعت پس از آخرين جلسه تمرينات و بعد از يك ماه بي تمريني جمع آوري شد . براي بررسي نرمال بودن توزيع داده ها از آزمون شاپيروويلك ، بررسي تجانس واريانسها از آزمون لون و در نهايت از روش آماري تحليل واريانس اندازه هاي تكراري (Repeated measure ANOVA) به منظور مقايسه بين پيش آزمون و پس آزمون و مقايسه بين گروهي در سطح معني داري p≤0/05 استفاده شد . در صورت وجود اختلاف معني دار از آزمون تعقيبي بون فروني(Bon ferroni) استفاده شد. يافته ها : در گروه دارو بين ميانگين سطح اپلين در پيش آزمون با پس آزمون و مرحله پيگيري تفاوت معني داري وجود دارد در گروه ورزش نيز بين ميانگين سطح اپلين در پيش آزمون و پس آزمون تفاوت معني داري مشاهده شد در گروه ورزش و د
Thesis summary
-
اثر تمرينات استقامتي، مقاومتي و تركيبي بر هورمونهاي توليد مثلي، كيفيت اسپرماتوژنز، استرس اكسيداتيو و ظرفيت آنتي اكسيدانتي بافت بيضه موشهاي صحرايي نر ديابتي نوع 2
محمد پرستش 2017بيماري ديابت يك اختلال متابوليكي است كه به علت نقص در ترشح انسولين و يا ناتواني بافتها درپاسخ به انسولين ايجاد ميشود. اين بيماري در درازمدت باعث ايجاد آسيب دربافت بيضه،كاهش كيفيت مايع مني كاهش سطح تستوسترون شده و در نهايت منجربه ناباروري در مردان ميشود. اخيراً از روش هاي درماني براي درمان ديابت و پيشگيري از اثرات پاتولوژيك آن در بافت بيضه استفاده ميشود. بنابراين هدف مطالعه حاضر بررسي اثر 10 هفته تمرين استقامتي، مقاومتي و تركيبي بر سطوح سرمي هورمونهاي جنسي، پارامترهاي اسپرم، استرس اكسيداتيو و ظرفيت آنتي اكسيدانت بافت بيضه موشهاي صحرايي ديابتي نوع 2 بود. مواد و روشها: بدين منظور، 60 سرموش صحرايي نربالغ در 5 گروه كنترل سالم، كنترل ديابتي، ديابتي تمرين استقامتي، ديابتي تمرين مقاومتي و ديابتي گروه تركيبي تقسيم شدند. ﺟﻬﺖ اﻟﻘﺎي دﯾﺎﺑﺖ، ﭘﺲ از 12 ﺳﺎﻋﺖ ﻧﺎﺷﺘﺎﯾﯽ، از روش ﺗﺰرﯾﻖ درون ﺻﻔﺎﻗﯽ mg/kg120 ﻣﺤﻠﻮل نيكوتين آميد به همراه mg/kg 65 ﻣﺤﻠﻮل STZ اﺳﺘﻔﺎده ﮔﺮدﯾﺪ. 24 ساعت بعد از آخرين جلسه تمرين اپيديديم چپ جهت بررسي پارامترهاي اسپرم و سرم خون موشهاي صحرايي جهت بررسي هورمونهاي جنسي جمع آوري شد. دادهﻫﺎ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از آزﻣﻮن ﺗﺤﻠﯿﻞ وارﯾﺎﻧﺲ ﯾﮏ ﻃﺮﻓﻪ (one-way ANOVA) و آزمون تعقيبي توكي در سطح معناداري 05/0 بررسي شدند. يافتهها: 10 هفته تمرين استقامتي و تركيبي موجب كاهش معنادار قند خون اين گروه نسبت به گروه كنترل ديابتي شد (05/0P<). همچنين تمرين استقامتي، مقاومتي و تركيبي موجب افزايش معنادار سطوح سرمي تستوسترون، LH و FSH در گروه تمرينهاي تمرين نسبت به گروه كنترل ديابتي شد (005/0P<). برخي از پارامترهاي اسپرم در گروههاي تمرين نسبت به گروه كنترل ديابتي بهبود يافت (05/0P<). در گروههاي تمرين نسبت به گروه كنترل ديابتي MDA كاهش معنادار و TAC افزايش معنادار مشاهده شد (05/0P<). نتيجه گيري: به نظر ميرسد تمرين استقامتي، مقاومتي و تركيبي از طريق كاهش MDA و افزايش TCA در بافت بيضه موجب افزايش سطوح سرمي هورمونهاي جنسي تستوسترون و LH ميشود كه متعاقب آن بهبود پارامترهاي اسپرم از جمله زنده ماني و قابليت حركت در موشهاي ديابتي نوع 2 را به همراه دارد.
Thesis summary
-
تاثيرهشت هفته تمرين استقامتي، قدرتي و تركيبي بر غلظت اپلين سرم وآستانه درد در موشهاي معتاد به مرفين متعاقب سندرم ترك
ابراهيم زرين كلام 2016چكيده: مقدمه وهدف: نوروپپتيد اپلين اخيراً به عنوان يك فاكتور ضد درد شناسايي شده است. از طرفي نشان داده شده است كه تمرينات ورزشي منجر به كاهش درد در بيماران وابسته به مورفين مي شود. بنابراين هدف از اين مطالعه ارزيابي تغييرات اپلين و آستانه درد در موش هاي سالم و وابسته به مورفين در پاسخ به سه مدل تمرين ورزشي مي باشد. مواد و روش: موشهاي صحرايينر وابسته به مرفين و سالم در هشت گروه توزيع شدند. گروه هاي تمريني به مدت هشت هفته فعاليت استقامتي زير بيشينه را نهايتا به مدت 55 دقيقه و سرعت 30متر در دقيقه با 75 درصدmax vo2، همچنين فعاليت قدرتي را با بار نهايتا 160 درصد وزن حيوان و تركيبي را با حدود 50 درصد پروتكل هاي استقامتي و قدرتي انجام دادند. پس از اتمام ورزش، از تست تيل فليك و فرمالين براي ارزيابي درد استفاده شد. و اپلين سرم هم به صورت الايزا مورد اندازه گيري قرار گرفت. آناليز آماري دادهها با آزمون آناليز واريانس دو طرفه در سطح آماري 5 درصد صورت گرفت. نتايج: سه الگوي تمرين ورزشي صرف نظر از نوع فعاليت، منجر به افزايش معنادار سطح اپلين سرم در موشهاي صحرايينر سالم شد ( 05/0 p< ). اين تغييرات اپلين در گروه هاي معتاد، نسبت به گروه كنترل سالم نيز رخ داد ( 001/0 p< ). تمرينات استقامتي و تركيبي سطح اپلين سرم را به طور معناداري نسبت به گروه كنترل معتاد قدرتي افزايش داد ( 001/0 p< ). از طرفي هر سه الگوي تمرين منجر به كاهش آستانه درد در موشهاي معتاد و بازگشت آن به سطح گروه كنترل سالم شد. نتيجه گيري: تمرينات استقامتي و تركيبي ازمسير افزايش اپلين منجر به كاهش افزايش درد در موش هاي وابسته به مرفين مي شود. همچنين در موش هاي سالم ميزان اپلين افزايش پيدا كرد اما تاثيري بر آستانه درد نداشت. پيشنهاد مي شود كه اين مطالعه روي افراد بيمار وابسته به مرفين مورد بررسي قرار گيرد.
Thesis summary
-
تأثير تمرين هوازي و مصرف ويتامين D3 همراه با پيوند سلول هاي بنيادي مغز استخوان بر سطوح VEGF، دوپامين و تيروزين هيدروكسيلاز در جسم مخطط موش هاي پاركينسوني
سيدعبداله هاشم ورزي 2016 -
بررسي اثر 8 هفته برنامه ي ورزش در آب روي تصوير مغزي،آمادگي جسماني و حركات كليشه اي كودكان دبستاني مبتلا به اوتيسم شهر همدان
سيده نسرين بطحاييان 2016مقدمه و هدف: اوتيسم يك اختلال رشدي عصبي چندگانه است كه ارگان ها و سيستم هاي مختلفي را درگير مي نمايد و در سه سال اول زندگي بروز مي كند . علائم اصلي آن شامل مشكل در ارتباطات و روابط اجتماعي ، رفتارهاي تكراري و استروتايپ است . شيوع آن 1 در 68 كودك و در مردان 4 -5 برابر زنان است . در معاينات آناتوميكال مغزي ، امواج مغزي غير طبيعي (خصوصا كاهش موج آلفا) مشاهده شده است و در سيستم حركتي نيز داراي اختلال هستند . اين اختلالات به همراه علائم اصلي مبتلايان را بيشتر مستعد خانه نشيني كرده و در نتيجه احتمال ابتلا به بيماري هاي قلبي عروقي ، ديابت ، افسردگي و...افزايش مي يابد . در اين مطالعه سعي شده با استفاده از يك برنامه ي ورزش در آب راهي براي كاهش مشكلات كودكان مبتلا بيان شود . متد: در اين مطالعه 11 كودك مبتلا به ASD بين سنين 5-12 سال (ميانگين5/9سال) شركت كردند كه تحت 8 هفته برنامه ي ورزش در آب قرار گرفتند . قبل و بعد از برنامه ورزش در آب ، نوارمغزي (قدرت و كوهرنس((ارتباطات درون مغزي)) موج آلفاي مغزي ) ، آمادگي جسماني( برحسب آزمون يوروفيت ) و رفتارهاي كليشه اي (برحسب آزمون گارزII) سنجيده شده و سپس آناليز آماري صورت گرفته است . نتايج : در اين مطالعه قدرت مطلق موج آلفاي مغزي و نيز كوهرنس آن در نواحي فرونتال و اكسي پاتال سنجيده شد كه افزايش در قدرت موج آلفاي مغزي از لحاظ آماري معنادار بود(05/0 >P ) و علي رغم افزايش كوهرنس اين موج ، از نظر آماري معنادار نبود (05/0 < p ) اما سطح آمادگي جسماني بهبود چشمگير در فاكتورهاي (قدرت واستقامت عضلاني ، انعطاف ،تعادل و هماهنگي) داشت (05/0> P) و نيز در حركات كليشه اي كاهش چشمگير رويت شد (05/0> P ) و مي توان نتيجه گرفت كه 8 هفته ورزش در آب باعث بهبود سطح آمادگي جسماني و حركات كليشه اي و قدرت موج آلفاي مغزي مي شود . بحث : در اين مطالعه احتمالا بدليل كمي تعداد نمونه ها افزايش كوهرنس موج آلفاي مغزي پس از يك دوره ورزش در آب از لحاظ آماري قابل قبول نبود و نيازمند تحقيقات بيشتر است اما احتمالا مي توان بيان كرد كه با استفاده از ورزش در آب مي توان باعث افزايش قدرت موج آلفاي مغزي شد و در نتيجه توجه و آگاهي مبتلايان به اوتيسم را افزايش داد و از شدت علائم رفتاري و حركات كليشه اي آ ن ها كاست و نيز سطح آمادگي جسماني آن ها را افزايش داد در نتيجه سطح سلامت آن ها
Thesis summary
-
اثر ورزش هوازي و بي تمريني بر سطح اپلين پلاسما و آستانه درد موشهاي صحرايي ديابتي نوع I
رضا دلاور 2015هدف از انجام تحقيق حاضر بررسي اثر ورزش هوازي و بي تمريني بر سطح اپلين پلاسما و آستانه درد موشهاي صحرايي ديابتي نوع I بود. مواد و روشها: تعداد 24 سر موش صحرايي نر نژاد ويستار با محدودۀ وزني 20±300 گرم و با سن حدود 8 هفته، در چهار گروه، سالم ورزش، سالم كنترل، ديابتي ورزش و ديابتي كنترل، تقسيم شدند. ديابت نوع I، بوسيلۀ تزريق زير پوستي داروي استرپتوزوتوسين (STZ)، به گروه هاي ديابتي القاء شد(50ميلي گرم در كيلوگرم وزن). سه روز پس از تزريق دارو، ميزان قند خون آزمودنيها اندازه گيري شد و سطح قند خون بالاي 300 ميلي گرم در دسي ليتر، شاخص ديابتي بودن، در نظر گرفته شد.پس از آن گروه هاي ورزش، در يك دورۀ ده هفته ايي دوي هوازي(50 درصد شدت بيشينه) بر روي تردميل و پس از اتمام دورۀ ورزش، در يك دورۀ چهار هفته ايي بي تمريني شركت داده شدند. گروه هاي كنترل در تمام اين مدت، به صورت كاملاً بي تحرك در قفس هاي خود استراحت مي كردند.نمونه گيري خون آزمودني ها، قبل از شروع ورزش، پس از اتمام هفتۀ پنجم، پس از اتمام هفتۀ دهم و پس از اتمام دورۀ بي تمريني، انجام شد. نمونه هاي خوني در لوله هاي آزمايش حاوي EDTA، جمع آوري و پس از انجام مرحلۀ سانتريفيوژ، پلاسماي آن جدا و تا زمان انجام آزمايش، در دماي C °26- نگهداري و سپس ميزان اپلين پلاسما، به روش الايزا، اندازه گيري شد.آستانه درد آزمودني ها، درست همزمان با مراحل خون گيري، با استفاده از دستگاه تيل فليك انجام شد. براي تجزيه تحليل داده ها، از آزمون هاي كلوموگروف-اسميرنوف، t استيودنت گروه هاي مستقل، تحليل واريانس با اندازه گيري مكرر(ANOVA) و آزمون همبستگي پيرسون، استفاده شد. يافته ها: سطح اپلين پلاسما، قبل از شروع تمرين ورزشي، در آزمودني هاي ديابتي، بالاتر از آزمودني هاي سالم بود. انجام ده هفته تمرين ورزش هوازي، هم در گروه سالم و هم در گروه ديابتي، سطح اپلين پلاسما را كاهش داد. چهار هفته بي تمريني، باعث برگشتن سطح اپلين پلاسما به سطح قبل از تمرين شد. آستانه درد، قبل از شروع تمرين ورزش، در آزمودني هاي سالم، بالاتر از آمودني هاي ديابتي بود. پس از اتمام دورۀ ورزش، آستانه درد در گروه هاي ورزش اعم از سالم و ديابتي، افزايش و پس از دورۀ بي تمريني، كاهش يافت(P<0.01). نتيجه گيري: بر اساس نتايج بدست آمده از تحقيق حاضر، مي توان بيان كرد، اپلين در تنظيم ميزان آستانه درد
Thesis summary
-
اثر ورزش هوازي و بي تمريني بر سطح اپلين پلاسما و آستانه درد موشهاي صحرايي ديابتي نوع I
رضا دلاور 2015هدف از انجام تحقيق حاضر بررسي اثر ورزش هوازي و بي تمريني بر سطح اپلين پلاسما و آستانه درد موشهاي صحرايي ديابتي نوع I بود. مواد و روشها: تعداد 24 سر موش صحرايي نر نژاد ويستار با محدودۀ وزني 20±300 گرم و با سن حدود 8 هفته، در چهار گروه، سالم ورزش، سالم كنترل، ديابتي ورزش و ديابتي كنترل، تقسيم شدند. ديابت نوع I، بوسيلۀ تزريق زير پوستي داروي استرپتوزوتوسين (STZ)، به گروه هاي ديابتي القاء شد(50ميلي گرم در كيلوگرم وزن). سه روز پس از تزريق دارو، ميزان قند خون آزمودنيها اندازه گيري شد و سطح قند خون بالاي 300 ميلي گرم در دسي ليتر، شاخص ديابتي بودن، در نظر گرفته شد.پس از آن گروه هاي ورزش، در يك دورۀ ده هفته ايي دوي هوازي(50 درصد شدت بيشينه) بر روي تردميل و پس از اتمام دورۀ ورزش، در يك دورۀ چهار هفته ايي بي تمريني شركت داده شدند. گروه هاي كنترل در تمام اين مدت، به صورت كاملاً بي تحرك در قفس هاي خود استراحت مي كردند.نمونه گيري خون آزمودني ها، قبل از شروع ورزش، پس از اتمام هفتۀ پنجم، پس از اتمام هفتۀ دهم و پس از اتمام دورۀ بي تمريني، انجام شد. نمونه هاي خوني در لوله هاي آزمايش حاوي EDTA، جمع آوري و پس از انجام مرحلۀ سانتريفيوژ، پلاسماي آن جدا و تا زمان انجام آزمايش، در دماي C °26- نگهداري و سپس ميزان اپلين پلاسما، به روش الايزا، اندازه گيري شد.آستانه درد آزمودني ها، درست همزمان با مراحل خون گيري، با استفاده از دستگاه تيل فليك انجام شد. براي تجزيه تحليل داده ها، از آزمون هاي كلوموگروف-اسميرنوف، t استيودنت گروه هاي مستقل، تحليل واريانس با اندازه گيري مكرر(ANOVA) و آزمون همبستگي پيرسون، استفاده شد. يافته ها: سطح اپلين پلاسما، قبل از شروع تمرين ورزشي، در آزمودني هاي ديابتي، بالاتر از آزمودني هاي سالم بود. انجام ده هفته تمرين ورزش هوازي، هم در گروه سالم و هم در گروه ديابتي، سطح اپلين پلاسما را كاهش داد. چهار هفته بي تمريني، باعث برگشتن سطح اپلين پلاسما به سطح قبل از تمرين شد. آستانه درد، قبل از شروع تمرين ورزش، در آزمودني هاي سالم، بالاتر از آمودني هاي ديابتي بود. پس از اتمام دورۀ ورزش، آستانه درد در گروه هاي ورزش اعم از سالم و ديابتي، افزايش و پس از دورۀ بي تمريني، كاهش يافت(P<0.01). نتيجه گيري: بر اساس نتايج بدست آمده از تحقيق حاضر، مي توان بيان كرد، اپلين در تنظيم ميزان آستانه درد
Thesis summary
-
تأثير ورزش هوازي زير بيشينه بر سطح سرمي اينترفرون گاما و
اينترلوكين 17 در موش هاي صحرايي وابسته به مورفين در دوره
سندروم ترك
مجيد وحيديان رضازاده 2015هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسي تاثير 8 هفته تمرين استقامتي و مصرف متادون به عنوان جايگزين مورفين بر سطح سرمي سايتوكاين هاي اينترفرون گاما و اينترلوكين 17 بود. 220 گرم به چهار گروه كنترل، ورزيده، مصرف كننده متادون، ورزيده مصرف ± مواد و روش ها: تعداد 24 موش صحرايي نر نژاد ويستار با وزن 10 0/4 در طي 21 روز معتاد شدند. براي اطمينان از وابستگي به مورفين، به mg/mL كننده متادون تقسيم شدند.همه گروه ها به وسيله مورفين سولفات 3) تزريق شد. به آب آشاميدني گروه مصرف كننده متادون و گروه ورزيده مصرف كننده متادون پودر mg/kg, ip) تعدادي از حيوانات نالوكسان متادون هيدروكلرايد اضافه شد. گروه ورزيده و گروه ورزيده مصرف كننده متادون به مدت 8 هفته بر روي تردميل دويدند. مدت زمان و سرعت به صورت تدريجي افزايش يافت. پيش از شروع تمرينات و 24 ساعت پس از آخرين جلسه تمرين، نمونه خوني از همه حيوانات تهيه و از سرم خون به روش الايزا ميزان سطح سرمي اينترفرون گاما و اينترلوكين 17 اندازه گيري شد. و سطح سرمي (P<0/ يافته ها: سطح سرمي اينترفرون گاما گروه ورزيده مصرف كننده متادون در مقايسه با گروه مصرف كننده متادون افزايش ( 001 و كاهش معني داري در (P<0/ همچنين افزايش معن يداري در سطح سرمي اينترفرون گاما ( 01 .(P<0/ اينترلوكين 17 كاهش معن يداري را نشان داد ( 01 در گروه ورزيده نسبت به گروه ورزيده مصر فكننده متادون مشاهده شد. (P<0/001) سطح اينترلوكين 17 نتيجه گيري: تمرين استقامتي در دوره سندروم ترك باعث افزايش اينترفرون گاما و كاهش اينترلوكين 17 در گروه هاي فعال نسبت به گروه هاي غير فعال شده و تاثير بيشتري بر اين سايتوكاين ها گذاشت. بنابراين اين نوع ورزش مي تواند باعث بهبود عملكرد سيستم ايمني در دوره سندروم ترك گردد
Thesis summary
-
تاثير ويبراسيون كل بدن با فركانس و دامنه متفاوت بر مقاومت خمشي، تراكم يون كلسيم و هيستومورفومتري استخوان فمور و تيبيا در رت اوراكتومي
هدا مزيني 2014پوكي استخوان يك اختلال اسكلتي است كه درآن قدرت مكانيكي استخوان كاهش يافته و منجر به شكستگي استخوان مي شود، لذا توجه به روش هايي براي حفظ استحكام استخوان و مهار پوكي استخوان مهم تلقي مي شود. هدف از اين تحقيق، تعيين تاثير ويبراسيون كل بدن با فركانس و دامنه ي متفاوت بر مقاومت مكانيكي، تراكم يون كلسيم و هيستومورفومتري استخوان ران و درشت ني در رت اوراكتومي بود. تعداد 41 سر رت اوراكتومي پس از گذشت سه ماه بطور تصادفي به 5 گروه تقسيم شدند: گروه فركانس بالا، دامنه بالا(9 (n=، گروه فركانس بالا، دامنه پايين(9 (n=،گروه فركانس پايين، دامنه بالا(9 (n= ،گروه فركانس بالا، دامنه بالا(9 (n= و گروه Sham (5(n= . 6 سر رت سالم بدون جراحي اوراكتومي نيز در گروه كنترل جاي گرفتند. گروه هاي تمريني 3 بار در هفته بمدت 8 هفته روي دستگاه ويبره با زمان پيشرونده قرار گرفتند به اين شكل كه هفته اول با زمان 3 تناوب 2 دقيقه و 1 دقيقه استراحت بين هر تناوب شروع شده و در هفته هشتم به 7 تناوب 5 دقيقه اي با 1 دقيقه استراحت خاتمه يافت. گروه Sham با همين پروتكل روي دستگاه خاموش قرار گرفتند در پايان هفته هشتم، حيوانات توسط دي اتيل اتر بيهوش و كشته شدند و استخوان ران و درشت ني رت ها جدا شد. استخوان ران و درشت ني راست براي انجام تست مقاومت خمشي سه نقطه به آزمايشگاه بيومكانيك منتقل شد. از شاخص هاي استرس، سفتي، انرژي جذب شده و جابجايي استخوان بعنوان ملاك سنجش مقاومت خمشي استخوان استفاده شد. تراكم يون كلسيم در استخوان درشت ني چپ بوسيله ي اسپكتروفتومتري مورد ارزيابي قرار گرفت. استخوان ران چپ براي بررسي هيستومورفومتري، تهيه لام به روش متداول اماده و با هماتوكسلين و آئوزين رنگ آميزي شد. يافته ها نشان داد هشت هفته تمرينات ويبراسيون توانست تاثير معني داري بر مقاومت مكانيكي استخوان داشته باشد و پارامتر هاي بيومكانيكي استخوان در رت اوراكتومي را به سطح استخوان سالم برساند. در بين گروه هاي تمريني، گروه فركانس بالا دامنه پايين افزايش بيشتري در مقاومت مكانيكي استخوان نسبت به گروه هاي ديگر تمريني نشان داده است. در گروه هاي تمريني استخوان درشت ني بهتر به تمرينات WBV جواب داده است و تفاوت معني داري با گروه شم دارند. تمرينات WBV روي تراكم يون كلسيم در گروه هاي تمريني و گروه كنترل بيشتر و در گروه شم كمتر از بقيه گروه ها بود هر چند
Master Theses
-
تاثير ورزش استقامتي، مقاومتي و تركيبي، با مصرف خوراكي عصاره زالزالك، در برخي نشانگر هاي زيست التهابي رت هاي نر آلزايمري شده
محمدمهدي بهرامي شريف 2022مقدمه و هدف: بيماري آلزايمر يك اختلال پيشرونده مغزي است كه به طور تدريجي و پيش رونده موجب اختلال در حافظه، شناخت و يادگيري مي شود. اما تاكنون تحقيقي در مورد مصرف همزمان زالزالك همراه با ورزش بر بيماري آلزايمر صورت نگرفته است. از اين رو اين مطالعه با هدف تعيين اثر توام مصرف زالزالك و ورزش بر شاخص هاي التهابي رت هاي آلزايمري(TMT) اجرا گرديد. مواد و روش: در اين پژوهش 63 سر رت نر صحرايي نژاد ويستار با ميانگين وزني20 ± 200 گرم استفاده شد. قبل از شروع پروتكل پژوهش خوراك زالزالك با نسبت وزني 25/6% زالزالك در مخلوط با غذاي استاندارد رت تهيه شد. پس از آشنايي با شرايط محيطي آزمايشگاه، رت ها به صورت تصادفي به 9 گروه كنترل سالم و گروه هاي آلزايمري همراه با مداخلات (كنترل، تمرين استقامتي، تمرين مقاومتي، تمرين تركيبي، زالزالك، تمرين استقامتي+زالزالك، تمرين مقاومتي+زالزالك، تمرين تركيبي+زالزالك) تقسيم شدند، سپس القاي آلزايمر با تزريق درون صفاقي هشت ميلي ليتر/ كيلوگرم تري متيل تين كلرايد ايجاد شد. پس از تاييد القاي آلزايمر توسط نشانه هاي كلينيكي، پروتكل هاي ورزشي همراه با مصرف خوراكي زالزالك به مدت 12 هفته شروع شد. رت ها به مدت 12 هفته، پنج جلسه در هفته تمرينات استقامتي شنا، مقاومتي بالا رفتن از نردبان با وزنه هاي متصل به دم و تركيبي (2 روز در هفته تمرين مقاومتي و 3 روز در هفته تمرين استقامتي) را اجرا كردند. 48 ساعت پس از اتمام پروتكل هاي پژوهش خونگيري از وريد اجوف تحتاني انجام شد و متغيرهاي التهابي CRP، IL-6، وα-TNF در سرم رت ها به روش الايزا اندازه گيري شد. براي تجزيه و تحليل يافته ها از آزمون شاپيرو-ويلك جهت بررسي توزيع طبيعي داده ها و از آناليز واريانس يك طرفه (ANOVA) جهت بررسي تفاوت ميانگين بين گروهها (آزمون تعقيبي توكي) استفاده شد. مقادير 05/0 P< از نظر آماري معني دار تلقي شد. كليه داده ها در محيط نرم افزار SPSS نسخه 22 مورد تجزيه و تحليل قرار گرفت. نتايج: نتايج ما نشان داد كه القاي آلزايمر ناشي از TMT باعث افزايش سطح α-TNF سرم رت هاي گروه كنترل آلزايمر به نسبت كنترل سالم شد و 12 هفته تمرين تركيبي با و بدون زالزالك در مقايسه با گروه كنترل آلزايمر باعث كاهش سطح اين متغير شد. همچنين تفاوتي بين گروههاي تمرين تركيبي و گروه تمرين تركيبي+ زالزالك در سطح α-TNF مشاهده نشد. كاهش اين م
Thesis summary
-
تاثير 12 هفته تمرين استقامتي، قدرتي و تركيبي همراه با مصرف خوراكي سماق، بر مقادير اينترلوكين6 عضلات نعلي و دوقلو و كورتيزول سرم موش هاي نر آلزايمري شده
سجاد منتشلو 2022چكيده مقدمه و هدف: التهاب عصبي و ترشح سيتوكين هايي مانند اينترلوكين6 از علائم اصلي بيماري آلزايمر است، و افزايش كورتيزول با حافظه ضعيف تر ارتباط دارد. اما آيا خواص ضد التهابي ميوه سماق و اجراي فعاليت ورزشي، بر مقادير كورتيزول سرم و اينترلوكين6 عضلات نعلي و دوقلوي موش هاي صحرايي نر موثر است يا خير. مواد و روش ها: در پژوهش حاضر، تعداد 63 موش صحرايي جنس نر با سن 4تا5 هفته و ميانگين وزني 10±190 گرم از آزمايشگاه حيوانات دانشكده علوم پزشكي همدان تهيه شدند و به آزمايشگاه دانشكده فيزيولوژي ورزشي منتقل، و در محيطي با دماي (2±22 درجه سانتي گراد)، رطوبت (45-55 درصد) و نور مناسب (12 ساعت روشنايي و 12 ساعت تاريكي) نگه داري شدند. پس از آشنايي با محيط آزمايشگاه، به طور تصادفي به نه گروه هفت تايي تقسيم شدند: .گروه كنترل سالم، 2. گروه آلزايمري شده، 3. گروه آلزايمري شده همراه با ورزش استقامتي، 4. گروه آلزايمري شده همراه با مصرف سماق ، 5. گروه آلزايمري شده همراه با ورزش استقامتي و مصرف سماق 6. گروه آلزايمري شده همراه با ورزش مقاومتي، 7. گروه آلزايمري شده همراه با ورزش مقاومتي و مصرف سماق، 8. گروه آلزايمري شده همراه با ورزش تركيبي، 9. گروه آلزايمري شده همراه با ورزش تركيبي و مصرف سماق. به منظور القاي آلزايمر، ماده تري-متيل تين كلرايد (TMT) به مقدار 8 ميلي گرم/كيلوگرم وزن بدن موش ها با 200 ميلي ليتر نرمال سالين به روش درون صفاقي به موش-ها تزريق شد. پس از يك هفته و كاهش علائم تزريق TMT (هم چون تب و بي حالي)، موش ها به مدت يك هفته با انحوه اجراي تمرينات ورزشي آشناسازي شدند. تمرينات شامل 12 هفته و پنج روز در هفته بود، كه تمرين استقامتي شامل شنا كردن در استخر موج دار با آب دماي 2±30 درجه سانتي گراد بود، كه با زمان 15 دقيقه در هفته اول شروع شد، و به دو زمان شصت دقيقه اي در يك روز (در هفته دوازدهم) رسيد. تمرين مقاومتي شامل بالا رفتن از نردبان 26 پله اي بود، كه با وزنه هاي متصل به دم موش ها با 50 درصد وزن بدن در هفته اول آغاز شد، و در هفته دوازدهم با 150 درصد وزن بدنشان اجرا گرديد. برنامه تمرين تركيبي شامل سه روز شنا و دو روز تمرين مقاومتي با همان پروتكل بود. ميوه سماق پس از جداسازي و خشك كردن آسياب گرديد، و به نسبت ده درصد با غذاي آسياب شده ي مخصوص رت مخلوط شده، خمير گرديد و مجددا قالب زده و
Thesis summary
-
تاثير ورزش استقامتي، قدرتي و تركيبي به همراه مصرف سماق بر آستانه درد موش هاي آلزايمري شده
حسين سحاب اسكندري 2021مقدمه و هدف: بيماري آلزايمر نوعي اختلال عصبي رواني پيشرونده است كه عمدتا در مناطق شناخت و حافظه ي مغز تأثير مي گذارد و در سطح جهان، بيماري آلزايمر حدود 27 ميليون نفر از جمعيت سال خوردگان را در برمي گيرد. مطالعات زيادي درمورد ورزش و آلزايمر و گياهان داروي و آلزايمر بررسي گرديده ولي تاكنون مطالعه اي در مورد مصرف سماق و اجراي همزمان ورزش صورت نگرفته است و هدف از مطالعه حاظر بررسي تاثير ورزش استقامتي، قدرتي و تركيبي به همراه مصرف سماق بر آستانه درد موش هاي آلزايمري با TMT مي باشد. مواد و روش: تعداد 70 سر موش نر صحرايي نژاد ويستار با ميانگين وزني 20±200 گرم انتخاب شدند. جهت القاي آلزايمر به ميزان 8 ميلي گرم/ كيلوگرم تري متيل تين كلرايد(TMT) با نرمال سالين محلول و به صورت درون صفاقي (ip) به آنان تزريق شد. سپس بصورت تصادفي، موش ها به 10 گروه تقسيم شدند. موش ها به مدت 12 هفته و پنج جلسه در هفته تمرين استقامتي در استخر مخصوص شنا كردند و تمرين مقاومتي به همراه وزنه هاي متصل به دم آنها از نربان بالا رفتند و برنامه ي تركيبي به صورت 2روز در هفته تمرين قدرتي و 3 روز در هفته تمرين استقامتي طبق برنامه هاي بالا تمرين داده شد. آستانه درد آنها توسط سه تست تيل فليك، هات پليت و فرمالين پس از 12 هفته بررسي شد. نتايج: 1)آلزايمر باعث پايين آمدن آستانه درد مي شود. 2)ورزش استقامتي و ورزش استقامتي همراه با مصرف سماق از لحاظ آماري سبب افزايش آستانه درد موش هاي آلزايمر با TMT مي شود. 3)ورزش تركيبي و ورزش تركيبي همراه با مصرف سماق از لحاظ آماري سبب افزايش آستانه درد موش هاي آلزايمري با TMT مي شود. 4)ورزش تركيبي همراه با مصرف سماق بيشترين تاثير را از لحاظ آماري بر آستانه درد موش هاي آلزايمري با TMT داشت.
Thesis summary
-
تاثير زالزالك و ورزش استقامتي، قدرتي و تركيبي بر آستانه درد رت هاي آلزايمري شده
انسيه الماسي 2021مقدمه و هدف: مطالعات زيادي در مورد تاثير اجراي فعاليت ورزشي و نيز مصرف گياهان مختلف، بر آستانه درد بيماران آلزايمري، بررسي گرديده است. اما تاكنون تحقيقي در مورد مصرف همزمان زالزالك همراه با اجراي جداگانه و توامان ورزش شنا و ورزش مقاومتي صورت نگرفته است. از اين رو اين مطالعه با هدف تعيين اثر مصرف زالزالك و ورزش استقامتي، ورزش قدرتي و ورزش تركيبي بر آستانه درد موش هاي آلزايمري(TMT) اجرا گرديد. مواد و روش: تعداد 70 سر موش نر صحرايي نژاد ويستار با ميانگيم وزني 180 تا 200 گرم انتخاب شدند. جهت القاي آلزايمر به ميزان 8 ميلي گرم/ كيلوگرم تري متيل تين كلرايد (TMT) با مقدار 1 ميلي گرم/ كيلوگرم نرمال سالين محلول و به صورت درون صفاقي (ip) به آنان تزريق شد. سپس بصورت تصادفي، آزمودني ها به 10 گروه تقسيم شدند. موش ها به مدت 12 هفته و پنج جلسه در هفته تمرين استقامتي در حوضچه مخصوص شنا كردند و تمرين مقاومتي به همراه وزنه هاي متصل به دم آنها از نربان بالا رفتند و برنامه ي تركيبي به صورت 2روز در هفته تمرين قدرتي، و 3 روز در هفته تمرين استقامتي طبق برنامه هاي بالا تمرين داده شد. آستانه درد آنها توسط سه تست تيل فليك، هات پليت و فرمالين بررسي شد. يافته ها: در هر سه تست تيل فليك، هات پليت و فرمالين بعد از گذشت 12 هفته و بررسي تاثير جداگانه و توامان انجام تمرينات ورزشي استقامتي، قدرتي و مصرف زالزالك در موش هاي آلزايمري شده نسبت به موش هاي كنترل آلزايمري كه تمرين ورزشي انجام نداده بودند و زالزالك نيز مصرف نكرده بودند آستاه درد به طور قابل توجهي افزايش يافت. نتيجه گيري: به نظر مي رسد مصرف همزمان زالزالك با اجراي تمرين ورشي استقامتي، قدرتي و تركيبي باعث افزايش آستانه درد در موش هاي آلزايمري شده مي شود. بنابراين آنها مي تواند در درمان و مديريت وضعيت هاي دردناك مورد استفاده قرار گيرند
Thesis summary
-
بررسي اثرات حمايتي متيلن بلو بر آسيب بيضه اي القا شده با سيس پلاتين
فاطمه غلامي جورابي 2020امروزه يكي از علل رايج ناباروري در مردان توليد گونه هاي فعال اكسيژن (ROS) در نتيجه ي عوامل مختلف محيطي شناخته شده است. سيس پلاتين (CP) يكي از قويترين عوامل شيمي درماني است كه در بسياري از تومور ها مورد استفاده قرار مي گيرد، اما به دليل توليد گونه هاي اكسيژن فعال (ROS) و ايجاد استرس اكسيداتيو در سلولهاي عادي از جمله سلولهاي بيضه ، استفاده از آن محدود شده است. متيلن بلو (MB) يك ماده كاهنده است كه مي تواند به عنوان يك آنتي اكسيدان قدرتمند و همچنين به عنوان تقويت كننده زنجيره حمل و نقل الكتروني عمل كند و از تشكيل راديكالهاي آزاد اكسيژن ميتوكندري جلوگيري كند. اين تحقيق با هدف بررسي اثر محافظت كننده متيلن بلو بر سميت ناشي از سيس پلاتين در سيستم توليد مثلي رت هاي نر انجام شد. در اين مطالعه ، 35 سر رت نر به 5 گروه تقسيم شدند: گروه كنترل ، گروه سيس پلاتين با دوز 5 ميلي گرم به ازاي هر كيلوگرم وزن رت به صورت داخل صفاقي به صورت تك دوز، گروه متيلن بلو (2ميلي گرم بركيلو گرم) + سيس پلاتين با تزريق زير جلدي، گروه متيلن بلو (4 ميلي گرم بر كيلوگرم)+ سيس پلاتين وگروه متيلن بلو تنها (4 ميلي گرم بر كيلوگرم). دوره آزمايشي 7 روز بود. پس از درمان ، سرم خون از تمام گروه ها براي تجزيه و تحليل بيوشيميايي جمع آوري شد. بررسي بافت شناسي و پارامترهاي اسپرم شامل: تعداد اسپرم ، بقاي اسپرم و تحرك اسپرم، مورفولوژي اسپرم مورد بررسي قرار گرفت. همچنين مطالعات ايمنوهيستوشيمي و ارزيابي ميزان پروتئين كاسپاز3 بر روي بافت بيضه انجام گرفت. اطلاعات ما نشان دهنده كاهش قابل توجه تعداد اسپرم ، تحرك و توانايي بقاي اسپرم در گروه دريافت كننده سيس پلاتين است، اما تيمار با متيلن بلو باعث جبران اين كاهش در گروه سيس پلاتين + متيلن بلو مي شود. گروه تحت درمان با متيلن بلو نسبت به گروه سيس پلاتين از نظر بافت شناسي بهبود يافته است. علاوه بر اين، سطح تستوسترون سرم خون در گروه دريافت كننده سيس پلاتين به ميزان قابل توجهي كاهش مي يابد و متيلن بلو با هر دو دوز زياد و كم از اين كاهش جلوگيري مي كند. به علاوه بررسي مطالعات ايمنوهيستوشيمي و ارزيابي ميزان پروتئين كاسپاز3 نشان داد تيمار با متيلن بلو به ميزان قابل توجهي با كاهش ميزان كاسپاز3 توانسته از آپوپتوز بافت بيضه جلوگيري كند. در نتيجه مطالعه ما نشان داده كه متيلن بلو آسيب هاي هي
Thesis summary
-
مقايسه اثر تمرينات مقاومتي سنتي(TRT) و تمرينات مقاومتي تناوبي با شدت بالا (HIRT) بر هورمون هاي آنابوليك و كاتابوليك مردان فعال
محمدمهدي بي نياز 2019مقدمه وهدف: تمرينات مقاومتي يكي از مهم ترين عوامل آمادگي جسماني ورزشكاران مي باشد كه علاوه برجنبه هاي ورزشي موجب بهبود كيفيت زندگي غيرورزشكاران و بازتواني بيماران نيز مي شود.ازاين رو مطالعه اثرات اين نوع فعاليت از جهات گوناگون همواره مورد توجه محققين حوزه ورزش مي باشد. هدف از پژوهش حاضر مقايسه تأثيرات دوازده هفته تمرين مقاومتي سنتي TRT با تمرين مقاومتي تناوبي باشدت بالاHIRT بر تغييرات هورموني، كورتيزول، تستوسترون، نسبت كورتيزول به تستوسترون، هورمون رشد، در افراد فعال مي باشد. مواد و روش ها: 30 آزمودني از بين مردان جوان فعال استان همدان بر مبناي شاخص توده بدني (BMI) نرمال 25-5/18 كيلوگرم بر مجذور متر و يك تكرار بيشينه (1RM) انتخاب شدند و به صورت تصادفي به سه گروه TRT، HIRT و گروه كنترل تقسيم شدند. پروتكل تمريني دو گروه TRT و HIRT به مدت 12هفته و هر هفته 5جلسه اجرا شد. مقدار وزنه براي HIRT 75 تا 90 درصد يك تكرار بيشينه (1RM) و براي TRT 50 تا 75 درصد (1RM) تنظيم شد. تمام تمرينات بدنسازي و برنامه ها به صورت جداگانه اجرا شد. سطح سرمي هورمون كورتيزول، تستوسترون و هورمون رشد به روش الايزا اندازه گيري شد. بعلاوه، متغير هاي اكسيژن مصرفي ميوكارد، قدرت عضلاني بالاتنه و پايين تنه آزمودني ها در مراحل پيش و پس آزمون سنجيده شد. براي بررسي نرمال بودن داده ها از آزمون شاپيرو ويك استفاده شد. سپس از آزمون آناليز واريانس يكطرفه (آزمون تعقيبي بونفروني) جهت بررسي تفاوت هاي درون گروهي استفاده شد. سطح معناداري در تمام محاسبات (05/0>P ) در نظر گرفته شد. يافته ها: نتايج نشان داد كه سطح سرمي هورمون تستوسترون و كورتيزول پس از دوازده هفته در گروه هاي TRT و HIRTبه نسبت گروه كنترل افزايش معني داري داشت (05/0>P )، اما در متغير هاي هورمون رشد، اكسيژن مصرفي ميوكارد تفاوت معني داري در گروه-هاي TRT و HIRTمشاهده نشد (05/0P). نتيجه گيري: بر اساس نتايج پژوهش حاضر مي توان نتيجه گيري كرد كه HIRT بتواند تغييرات مشهودي را در بحث آنتروپومتري و شاخص هاي تندرستي و به عنوان تسهيل دهنده رشد عضلاني به نسبت TRT اعمال كند، و از نظر زمان و هزينه نيز مقرون به صرفه تر مي-با
Thesis summary
-
اثر 12 هفته تمرين استقامتي بر غلظت سرمي آديپونكتين و رزيستين در دختران مبتلا به بلوغ زودرس مركزي
بهناز شكري 2019مقدمه و هدف: طبق آمارهاي جهاني، بلوغ زودرس در دختران رو به افزايش است. در حال حاضر روش درمان بلوغ زودرس استفاده از داروهاي آگونيست GnRH است. يكي از عوامل ايجاد كننده ي بلوغ زودرس، التهاب در CNS مي باشد. از طرفي مشخص شده است ورزش هوازي باعث كاهش غلظت فاكتورهاي التهابي و افزايش غلظت فاكتور هاي ضد التهابي در بدن مي شود. بنابراين هدف از مطالعه حاضر بررسي تغييرات غلظت سرمي آديپونكتين و رزيستين پس از 12 هفته تمرين استقامتي است. مواد و روش ها: تعداد 30 نفر دختران 7 تا 9 سال داراي بلوغ زودرس به صورت تصادفي به گروه دارو+ورزش و گروه دارو تقسيم شدند و 10 دختر 7 تا 9 سال سالم نيز به عنوان گروه كنترل در نظر گرفته شدند. در ابتداي پژوهش، نمونه خوني از همه آزمودني ها تهيه و به روش اليزا سطوح سرمي آديپونكتين و رزيستين اندازه گيري شد. و سپس پروتكل تمريني استقامتي در طول 12 هفته و سه جلسه در هفته به مدت 50 دقيقه با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بيشينه انجام دادند. پس از اتمام پروتكل تمريني، مرحله دوم نمونه خوني جمع آوري گرديد. جهت تجزيه و تحليل داده ها؛ از آزمون كلموگروف اسميرنف براي تعيين نرمال بودن توزيع داده ها، از آزمون آماري تحليل كواريانس تك متغيره و از آزمون T مستقل براي مقايسه تفاوت ميانگين هاي بين گروهي، استفاده شد. يافته ها: سطح سرمي آديپونكتين پس از انجام 12 هفته تمرين استقامتي افزايش معناداري يافت (P<0/05). سطح سرمي رزيستين پس از انجام 12 هفته تمرين استقامتي كاهش معناداري يافت (P<0/05). نتيجه گيري: نتايج پژوهش نشان داد تمرين استقامتي منظم به مدت 12 هفته منجر به افزايش آديپونكتين و كاهش رزيستين مي شود. بنابراين تغييرات ايجاد شده در سطوح اين آديپوكاين ها پس از تمرين استقامتي مي تواند به عنوان اثرات مثبت در كاهش روند بلوغ و درمان آن دردختران داراي بلوغ زودرس مركزي قلمداد شود
Thesis summary
-
بررسي ومقايسه نقش تمرينات مقاومتي سنتي(TRT) وتمرينات مقاومتي تناوبي با شدت بالا(HIRT) بر ميزان تغييرات سطوح هورموني گلوكاگون، انسولين، مقاومت به انسولين و گلوكز افراد فعال
مجيد خان باباي نوا 2019مقدمه وهدف: تمرينات مقاومتي يكي از مهم ترين عوامل آمادگي جسماني ورزشكاران مي باشد كه علاوه برجنبه هاي ورزشي موجب بهبود كيفيت زندگي غيرورزشكاران و بازتواني بيماران نيز مي شود.ازاين رو مطالعه اثرات اين نوع فعاليت از جهات گوناگون همواره مورد توجه محققين حوزه ورزش مي باشد. هدف از پژوهش حاضر مقايسه تأثيرات دوازده هفته تمرين مقاومتي سنتي TRT با تمرين مقاومتي تناوبي باشدت بالاHIRT بر تغييرات هورموني، گلوكاگون، انسولين، مقاومت به انسولين، گلوكز، در افراد فعال مي-باشد. مواد و روش ها: 30 آزمودني از بين مردان جوان فعال استان همدان بر مبناي شاخص توده بدني (BMI) نرمال 25-5/18 كيلوگرم بر مجذور متر و يك تكرار بيشينه (1RM) انتخاب شدند و به صورت تصادفي به سه گروه TRT، HIRT و گروه كنترل تقسيم شدند. پروتكل تمريني دو گروه TRT و HIRT به مدت 12هفته و هر هفته 5جلسه اجرا شد. مقدار وزنه براي HIRT 75 تا 90 درصد يك تكرار بيشينه (1RM) و براي TRT 50 تا 75 درصد (1RM) تنظيم شد. تمام تمرينات بدنسازي و برنامه ها به صورت جداگانه اجرا شد. سطح سرمي هورمون گلوكاگون، انسولين و گلوكز به روش الايزا اندازه گيري شد. بعلاوه، متغير هاي مقاومت به انسولين، اكسيژن مصرفي ميوكارد، قدرت عضلاني بالاتنه و پايين تنه آزمودني ها در مراحل پيش و پس آزمون سنجيده شد. براي بررسي نرمال بودن داده ها از آزمون شاپيرو ويلك استفاده شد. سپس از آزمون آناليز واريانس يكطرفه (آزمون تعقيبي بونفروني) جهت بررسي تفاوت هاي بين گروهي استفاده شد. سطح معناداري در تمام محاسبات (05/0>P ) در نظر گرفته شد. يافته ها: نتايج نشان داد كه سطح سرمي هورمون گلوكاگون پس از دوازده هفته در گروه هاي TRT و HIRTبه نسبت گروه كنترل افزايش معني داري داشت (05/0>P )، اما در متغير هاي انسولين، گلوكز، مقاومت به انسولين و اكسيژن مصرفي ميوكارد تفاوت معني داري در گروه هاي TRT و HIRTمشاهده نشد (05/0P). نتيجه گيري: بر اساس نتايج پژوهش حاضر مي توان نتيجه گيري كرد كه HIRT بتواند تغييرات مشهودي را در بحث آنتروپومتري و شاخص هاي تندرستي و به عنوان تسهيل دهنده رشد عضلاني به نسبت TRT اعمال كند، و از نظر زمان و هزينه نيز مقرون به صرفه
Thesis summary
-
اثرتمربن هوازي و عصاره هيدرو اتانولي گل بابونه بر حافظه و يادگيري در موش هاي ديابتي نوع دو
فرشته محمدي 2019 -
اثر 12 هفته تمربن هوازي ومقاومتي برحافظه ويادگيري در موش هاي صحرايي نر ديابتي
سميه نظري مبتكر 2018مقدمه وهدف: ديابت شيرين يك اختلال شايع متابوليك در متابوليسم كربوهيدرات است كه ورزش به عنوان يك راه حل ساده و مفيد با كاهش گلوكز خون سبب كمك به درمان ديابت مي شود. هدف از اين پژوهش، بررسي تأثير 12 هفته تمرين هوازي ومقاومتي بر حافظه و يادگيري در موش هاي ديابتي بود. مواد و روش ها: به اين منظور تعداد 42 سر موش نر صحرايي درمحدوده ي وزني 25±225 گرم ،در شرايط 12ساعت روشنايي و12 ساعت تاريكي و درجه حرارت22 درجه سانتي گراد نگه داري شدند. حيوانات به شش گروه (هرگروه شامل 7 سر)تقسيم شدند:1- گروه كنترل سالم با وزن طبيعي2- گروه كنترل ديابتي شده بارژيم پرچرب و استرپتوزوتوسين 3- گروه سالم تمرين هوازي 4- گروه تمرين هوازي در موش هاي ديابتي شده با رژيم غذايي پرچرب و استرپتوزوتوسين 5- گروه سالم تمرين مقاومتي 6- گروه تمرين مقاومتي با رژيم غذايي پرچرب و استرپتوزوتوسين.رژيم غذايي پرچرب (58٪چربي 25٪ پروتئين و17٪ كربوهيدرات؛ به عنوان درصدي از كل انرژي به كيلوكالري ) اعمال گرديد. تمرين هوازي شامل 12 هفته دويدن برروي نوار گردان جوندگان( 5 روز در هفته و هر روز 60 دقيقه) و تمرين مقاومتي شامل بالا رفتن از نردبان با وزنه آويزان شده به دم حيوان ( تمرين 3 روز در هفته و به مدت 12هفته ) انجام گرفت، و سپس جهت القاي ديابت دوز پاييني از استرپتوزوتوسين (35 ميلي گرم به ازاي هركيلوگرم وزن بدن) به روش تزريق درون صفاقي به موش ها تزريق شد. حافظه فضايي موش ها به وسيله ماز آبي موريس و حافظه احترازي غيرفعال آن ها بوسيله شاتل باكس و عملكرد شناختي به وسيله تست جعبه باز و حافظه شناختي به وسيله تست تشخيص اشياء بررسي شد. يافته ها: در مقايسه اولين زمان ورود به محفظه ي تاريك در گروه كنترل ديابتي شده بارژيم پرچرب و استرپتوزوتوسين نسبت به گروه كنترل سالم با وزن طبيعي تفاوت معني داري وجود داشت (p<0.05). گروه تمرين هوازي در موش هاي ديابتي شده با رژيم غذايي پرچرب و استرپتوزوتوسين نسبت به گروه كنترل ديابتي شده بارژيم پرچرب و استرپتوزوتوسين تفاوت معني داري از نظر آماري دارند (p<0.05). گروه تمرين مقاومتي با رژيم غذايي پرچرب و استرپتوزوتوسين نسبت به گروه كنترل سالم با وزن طبيعي تفاوت معني داري ندارند. مقايسه مدت زمان ماندن در محفظه ي تاريك در مرحله ي به خاطرآوري حافظه در گروه كنترل ديابتي شده بارژيم پرچرب و استرپتوزوتوسين نسبت
Thesis summary
-
مطالعه اثر ورزش هوازي و عصاره اتانولي گل بابونه (Maricaria chamoilla L.) بر روي سطح سرمي چربي هاي خون در موش هاي صحرايي ديابتي نوع يك
ساره بيات 2018هيپرليپيدمي يكي ازعلائم ديابت نوع 1 است. ورزش هوازي تاثير مثبتي در كاهش چربي خون در ديابت دارد. برخي از گياهان دارويي قادرند كاهش چشم گيري در چربي هاي سرم خون ايجاد نمايند. عصاره گياه بابونه اثر كاهش دهندگي چربي خون را نشان داده. هدف از اين مطالعه بررسي همزمان استفاده از ورزش و عصاره گياه بابونه در كاهش چربي خون در موش هاي صحرايي ديابتي مي باشد. مواد وروش كار: در اين مطالعه تجربي 24 سر موش صحرايي نر نژاد ويستار در محدوده وزني 20±200 گرم مورد استفاده قرار گرفت. گروه:كنترل (ديابتي بدون درمان و ورزش) ، بابونه (ديابتي و درمان با عصاره هيدروالكلي بابونه) ، ورزش هوازي (ديابتي و انجام ورزش هوازي ) و بابونه و ورزشي (ديابتي بهمراه استفاده از عصاره بابونه و انجام ورزش هوازي) تقسيم شدند(هر گروه 6 سر). ورزش در حيوانات به صورت دويدن روي تردميل به مدت 12 هفته (5 روز در هفته، هر روز به مدت 60 دقيقه و با شدت 26 متر در دقيقه) انجام شد. مصرف عصاره گل بابونه (MCE) روي سطوح سرمي پروفايل ليپيد (HDL، TG، CHOL، LDL، VLDL) و شاخص هاي گليسميك در موش هاي صحرايي نر ديابتي نوع يك است. ديابتي شدن موش ها با استفاده از داروي استروپتوزوسين (STZ) به ميزان 65 ميلي گرم بازاء هر كيلو گرم وزن بدن و تزريق درون صفاقي صورت گرفت. در طي 12 هفته، گروه هاي دريافت كننده عصاره و همزمان عصاره و ورزش، روزانه 200ميلي گرم بازاء هر كيلو گرم وزن بدن عصاره گل بابونه به همراه آب آشاميدني دريافت كردند. پس از پايان دوره تمريني، نمونه هاي خون بطور مستقيم از قلب حيوانات جمع آوري و براي سنجش سطوح سرمي پروفايل ليپيدي (HDL، TG، Chol، LDL، VLDL) به آزمايشگاه فرستاده شد. داده هاي حاصل از نتايج با استفاده از روش آماري ANOVA و تست تعقيبي Tukey مورد ارزيابي و معيار معني داري با P<0. 05 مشخص گرديد. نتايج: كلسترول سرم گروه كنترل افزايش معني داري با گروه دريافت كننده عصاره بابونه و ورزش و گروه توام دريافت كننده عصاره بابونه و ورزش نشان داد. تري گليسريد سرم گروه عصاره بابونه و ورزش و گروه توام دريافت كننده عصاره بابونه و ورزش كاهش معني داري را نسبت به گروه كنترل نشان داد بود. همچنين مقدار LDL سرم در گروه هاي عصاره بابونه و ورزش و گروه توام دريافت كننده عصاره بابونه و ورزش كاهش معني داري را نسبت به گروه كنترل نشان داد بود. علاوه بر آن
Thesis summary
-
تأثير 12 هفته تمرين هوازي و عصارۀ هيدرواتانولي گل بابونه بر آستانۀ درد موش هاي ديابتي نوع 2
ازاده نادري 2018چكيده مقدمه: نوروپاتي محيطي، يكي از عوارض شايع ديابت مي باشد. بااينكه مطالعات نشان داداه اند كه استرس اكسيداتيو مهمترين دليل ايجاد نوروپاتي است، اما پاتولوژي آن شناخته نشده است. بااين حال، ورزش هوازي و عصاره ي هيدرواتانولي گل بابونه اثراتي آنتي اكسيداني بر كاهش قند خون دارد، بنابراين اين مطالعه با هدف بررسي اثرات اين عوامل بر آستانه ي درد موش هاي صحرايي داراي ديابت نوع 2 انجام شد. روش شناسي: در اين مطالعه 24 موش صحرايي نر نژاد ويستار (وزن: 20±250 گرم) توسط استرپتوزوتوسين (110 ميلي گرم در كيلوگرم) در بافر سيترات (1% مولار، 5/4PH=) و نيكوتين آميد (65 ميلي گرم در كيلوگرم) ديابتي شدند. سپس، موش ها بطور تصادفي در 4 گروه دريافت عصارۀ بابونه، ورزش، دريافت ورزش و عصاره، و كنترل تخصيص داده شدند. گروه هاي مكمل، به مدت 12 هفته، در ازاي هر كيلوگرم از وزن بدنشان 200 ميلي گرم در روز عصارۀ بابونه در آب آشاميدند و گروه هاي تمريني، به مدت 12 هفته، 60 دقيقه در روز، 5 روز در هفته، و شدت 26 متر بر دقيقه روي تردميل دويدند. سپس، آستانه ي درد موش ها پيش و پس از دريافت عصاره ي بابونه و تمرينات ورزشي، به سه روش (تيل فليك، غوطه وري در آب، و صفحۀ داغ) اندازه گيري شد. تجزيه وتحليل هاي آماري توسط آزمون آنواي يك سويه توسط نرم افزار SPSS (نسخه ي 19، 05/0p≤) انجام شد. يافته ها: نتايج نشان داد كه ديابت باعث كاهش آستانه ي درد موش هاي ديابتي نوع دو مي شود. همچنين، ورزش هوازي و عصاره ي گل بابونه سبب افزايش آستانه ي درد در مقايسه با گروه كنترل ديابتي در هر سه روش (تيل فليك، غوطه وري در آب، و صفحۀ داغ) مي شود (05/0p<). دريافت همزمان تمرينات ورزشي و عصاره ي بابونه اثرات بسيار بيشتري را نسبت به ديگر گروه ها دارد. نتيجه گيري: درنتيجه، تمرينات منظم هوازي و مصرف عصاره ي هيدرواتانولي بابونه براي درمان هايپرآلژزي ديابتي مفيد است، بنابراين مي توان از آن براي كنترل درد استفاده نمود.
Thesis summary
-
تأثير تمرين هوازي و عصاره هيدرواتانولي گل بابونه بر سطوح سرمي گلايپيكان- 4 و شاخص هاي گلايسميك منتخب در موش هاي نر ديابتي نوع 1
مهدي مرادي سفر 2017هيپرگليسمي نشانه اصلي ابتلا به ديابت نوع 1 است. بنابراين، به نظر مي رسد مديريت هيپرگليسمي يكي از اهداف اصلي درمان ديابت باشد. گلايپيكان-4 (GPC-4) يك هورمون متصل به غشاء و يك آديپوميوكين جديد است كه سيگنالينگ انسولين را بهبود مي بخشد. پژوهش هاي بسياري فعاليت آنتي هايپرگلايسمي و آنتي اكسيداني عصارۀ بابونه و ورزش هوازي را در ديابت نوع 1 نشان داده اند. هدف از اين مطالعه بررسي تأثير 14 هفته دويدن روي تردميل و مصرف عصارۀ گل بابونه (CFE) روي سطح سرمي GPC-4 و برخي شاخص هاي گليسمي منتخب در موش هاي صحرايي نر بالغ ديابتي نوع 1 است. بيست وچهار موش صحرايي نر نژاد ويستار ديابتي شده توسط استروپتوزوسين (STZ) به صورت تصادفي به 4 گروه: كنترل (C)، تمرين (T)، دريافت بابونه (CFE) و دريافت بابونه و تمرين (TCFE) تقسيم شدند. درطي 14 هفته، گروه هاي تمريني به مدت 60 دقيقه در روز، 5 روز در هفته، با شدت 26 متر بر دقيقه روي تردميل دويدند و گروه هاي مكمل، در ازاي هر كيلوگرم از وزن بدنشان روزانه 200 ميلي گرم عصارۀ گل بابونه در آب نوشيدند. پس از پايان دورۀ تمريني، نمونه هاي خون جمع آوري و براي سنجش سطوح سرمي GPC-4 و انسولين با استفاده از روش الايزا مورد آناليز قرار گرفتند. وزن بدن موش ها توسط ترازوي ديجيتال هَميلتن (Hamilton) با دقت يك گرم اندازه گيري شد. مقادير انسولين سرم در گروه هاي T، CFE و TCFE به طور معني داري بيشتر از گروه كنترل بود (به ترتيب، 05/0>p، 05/0>p، 01/0>p)، درحالي كه تغييرات وزن بدن و سطوح GPC-4 سرم معني دار نبود. اين مطالعه نشان مي دهد كه تمرينات استقامتي و CFE ممكن است منجر به سازگاري GPC-4 سرم و وزن بدن در موش هاي صحرايي ديابتي شده توسط STZ نگردد.
Thesis summary
-
تأثير هشت هفته تمرين هوازي بر سطح سرمي اُمنتين-1، شاخص مقاومت انسولين و پروفايل ليپيدي در مردان سيگاري
سيدميثم موسوي 2017هدف از مطالعه حاضر بررسي تأثير 8 هفته برنامه تمرين ورزشي بر سطح سرمي امنتين-1 در ارتباط با شاخص مقاومت انسولين و پروفايل ليپيدي در مردان سيگاري ميباشد. مواد و روشها: 19 مرد سيگاري و 15 مرد غيرسيگاري در محدوده سني 25-35 سال، به طور تصادفي در دو گروه تجربي (n=23) و كنترل (n=11) قرار گرفتند. گروه تجربي در 8هفته برنامه تمرين هوازي شركت كرده و انسولين و قند خون ناشتا، شاخص مقاومت انسوليني (HOMA-IR) ، پروفايل ليپيدي و غلظت سرمي omentin-1 در آنها بررسي گرديد. قبل و بعد از برنامه تمرين سطوح انسولين باروش كميلومينسانس، امنتين به روش الايزا ، پروفايل ليپيدي و گلوكز به روش پرِستيژ اندازهگيري شد. آناليز آماري با استفاده از آزمون Tجفتي و ANOVA يكراهه انجام گرفت. يافته ها: تمرينات ورزشي بهطور معناداري انسولين و قند خون ناشتا، شاخص مقاوت انسوليني، كلسترول تام، ليپوپروتئين كمچگال (LDL) و تريگليسيريد (TG) را كاهش داده و موجب افزايش سطح سرمي امنتين-1 و ليپوپروتئين پرچگال (HDL) در گروه تمريني ورزش شد. مقايسه بين گروهي يك تفاوت قابل توجه در سطح امنتين-1 ، LDL، TG، كلسترول ، گلوكز و شاخص مقاومت به انسولين (P<0.05) در گروه غيرسيگاري تمرين كرده در مقايسه با گروه كنترل سيگاري نشان داد. نتيجهگيري: 8 هفته تمرين هوازي منجر به افزايش قابل توجهي در غلظت سرمي امنتين-1 در هر دو گروه تمرين شد. يافتهها نشان ميدهند كه تغييرات ورزش بر امنتين-1 ممكن است با تأثير مفيد ورزش، در كاهش انسولين و پروفايل ليپيديِ سيگاريها و غير سيگاريها مرتبط باشد.
Thesis summary
-
بررسي اثر 12 هفته تمرين استقامتي زير بيشينه و بي تمريني برسطوح سرمي هورمون هاب رشد كورتيزول و تيروئيد در دختران داراي بلوغ زودرس مركزي
طيبه باغيان 2016چكيده: مقدمه و هدف: طبق آمارهاي جهاني، بلوغ زودرس در دختران رو به افزايش است. در حال حاضر روش درمان بلوغ زودرس استفاده از داروهاي آگونيست GnRH است. يكي از عوامل ايجاد كنندهي بلوغ زودرس،. ميتوان به اختلالات هورموني اشاره كرد.(هورمون رشد،كورتيزول وتيروئيد)از طرفي مشخص شده است ورزش هوازي باعث تنظيم اين هورمونها دربدن ميشودبنابراين از جمله هدف مطالعه حاضر بررسي تغييرات غلظت سرمي اين هورمونهاپس از 12 هفته ورزش استقامتي و4هفته بي تمريني متعاقب آن و مصرف آگونيست GnRH است. مواد و روشها: تعداد 25 نفر دختران 6 تا 8 سال داراي بلوغ زودرس به صورت تصادفي به سه گروه (دارو، ورزش، دارو و ورزش) تقسيم شدند و 10 دختر 6 تا 8 سال سالم نيز به عنوان گروه كنترل در نظر گرفته شدند. در ابتداي پژوهش، نمونه خوني از همه آزمودنيها تهيه و به روش اليزا سطوح سرمي هورمون رشد،كورتيزول وتيروئيداندازهگيري شد. و سپس پروتكل تمريني 12 هفتهاي فعاليتهاي هوازي فزاينده همراه با مصرف آگونيست GnRH را انجام دادند. آزمودنيها هر هفته سه جلسه و هر جلسه از 25 تا 75 دقيقه تمرين هوازي با شدت 45 تا 75 درصد حداكثر ضربان قلب و ماهانه يكبار مصرف آگونيست GnRH (هر چهار هفته 1 ميلي ليتر) به صورت تزريق زيرجلدي به مدت 12 هفته انجام دادند. پس از اتمام پروتكل تمريني، مرحله دوم نمونه خوني جمعآوري گرديد و مرحله سوم خونگيري پس از 4 هفته بيتمريني جمعآوري شد. براي تجزيه و تحليل دادهها از آزمون شاپيروويلك براي تعيين نرمال بودن توزيع دادهها، از آزمون آماري تحليل واريانس با اندازههاي مكرر تك متغيره براي مقايسه تفاوت ميانگينهاي درون گروهي و از آزمون تحليل واريانس براي مقايسه تفاوت بين گروهي استفاده شد. يافتهها: سطح سرمي هورمون رشد،كورتيزول وتيروئيد پس از مصرف آگونيست GnRH اختلاف معناداري با سطوح اوليه پيش از آزمون نداشت (P≥0/05). پس از انجام 12 هفته تمرين هوازي سطح سرمي هورمون كورتيزول در گروه (ورزش) وگروه (دارو و ورزش) تغييرمعناداري داشت(. (P<0/05 همچنين هورمون T3درگروه سوم (دارو-ورزش)كاهش معناداري داشت،4 هفته بيتمريني پس از آن، منجر به افزايش سطوح كورتيزول وهورمون T3شد (P<0/05). سطح هورمونهاي تيروئيدي (TSH،T4)وهمچنين هورمون رشد درهر سه گروه تغييرمعناداري رانشان نداد((P≥0/05. در مقايسه بين گروهي ،درگروهها هيچ تفاوت معناداري حاصل نشد و در
Thesis summary
-
تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع 2
محمد آقا محمدي 2016تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع تاثير تمرين مقاومتي روي سطح پلاسمايي فرتين و آهن موشهاي ديابتي نوع
Thesis summary
-
اثر 12 هفته تمرين تركيبي بر ظرفيت استرس اكسيداتيو و آنتي اكسيدان ها در فوتباليست هاي سيگاري
فرهاد غني يگانه 2016مقدمه و هدف: افراد سيگاري در معرض مقادير قابل توجهي از عوامل اكسيد كننده مي باشند. از طرفي نشان داده شده است ورزش باعث افزايش فعاليت هاي آنزيم هاي آنتي اكسيداني و كاهش توليد راديكال آزاد در بدن مي شود.لذا انتخاب نوع، زمان و شدت تمرين به عنوان الگوي مناسبي جهت بهبود و سطح سلامت افراد سيگاري ضروري به نظر مي رسد. بر همين اساس، هدف ازمطالعۀ حاضر بررسي اثر 12 هفته تمرين تركيبي بر ظرفيت استرس اكسيداتيو و آنتي اكسيدان ها در فوتباليست هاي سيگاري مي باشد. مواد و روش ها: 22 فوتباليست سيگاري با وزن طبيعي و ميانگين سني 24 سال به عنوان شركت كننده به صورت تصادفي در دو گروه تجربي و كنترل قرار گرفتند. گروه تجربي، تمرين ورزشي تركيبي شامل فعاليت هوازي و مقاومتي را 3 جلسه در هفته به مدت 12 هفته انجام دادند. نمونه خون 48 ساعت پيش و پس پروتكل تمريني حداقل 8 ساعت ناشتا، جهت ارزيابي شاخص هاي آنتي اكسيداني شامل كاتالاز و سوپراكسيد ديسموتاز و شاخص پراكسيداسيون ليپيدي شامل مالون دي آلدهيد در شروع و پايان مطالعه اندازه گيري شد. آناليز آماري با استفاده از آزمون t مستقل انجام شد. يافته ها: 12 هفته تمرين تركيبي سبب كاهش معني دار در ميزان MDAبه عنوان شاخص استرس اكسيداتيو (05/0≥P) و افزايش معني دار در ميزان آنزيم SOD و CAT به عنوان آنتي اكسيدانت در فوتباليست هاي سيگاري شد (05/0≥P). نتيجه گيري: نتايج پژوهش نشان داد كه تمرينات ورزشي تركيبي احتمالا از طريق افزايش ظرفيت آنزيم هاي آنتي اكسيداني و كاهش پراكسيداسيون ليپيدي سبب كاهش ميزان استرس اكسيداتيو مي شود.
Thesis summary
-
اثر 12 هفته تمرين استقامتي زيربيشينه بر غلظت سرمي TNF-α و CRP در دختران مبتلا به بلوغ زودرس مركزي
الناز شكري 2016چكيده: مقدمه و هدف: طبق آمارهاي جهاني، بلوغ زودرس در دختران رو به افزايش است. در حال حاضر روش درمان بلوغ زودرس استفاده از داروهاي آگونيست GnRH است. يكي از عوامل ايجاد كننده ي بلوغ زودرس، التهاب در CNS مي باشد. از طرفي مشخص شده است ورزش هوازي باعث كاهش غلظت فاكتورهاي التهابي در بدن مي شود بنابراين هدف از مطالعه حاضر بررسي تغييرات غلظت سرمي CRP و TNF-α پس از 12 هفته ورزش استقامتي و مصرف آگونيست GnRH است. مواد و روش-ها: تعداد 25 نفر دختران 6 تا 8 سال داراي بلوغ زودرس به صورت تصادفي به سه گروه (دارو، ورزش، دارو و ورزش) تقسيم شدند و 10 دختر 6 تا 8 سال سالم نيز به عنوان گروه كنترل در نظر گرفته شدند. در ابتداي پژوهش، نمونه خوني از همه آزمودني ها تهيه و به روش اليزا سطوح سرمي CRP و TNF-α اندازه گيري شد. و سپس پروتكل تمريني 12 هفته اي فعاليت هاي هوازي فزاينده همراه با مصرف آگونيست GnRH را انجام دادند. آزمودني ها هر هفته سه جلسه و هر جلسه از 25 تا 75 دقيقه تمرين هوازي با شدت 45 تا 75 درصد حداكثر ضربان قلب و ماهانه يكبار مصرف آگونيست GnRH (هر چهار هفته 1 ميلي ليتر) به صورت تزريق زيرجلدي به مدت 12 هفته انجام دادند. پس از اتمام پروتكل تمريني، مرحله دوم نمونه خوني جمع آوري گرديد و مرحله سوم خونگيري پس از 4 هفته بي تمريني جمع آوري شد. براي تجزيه و تحليل داده ها از آزمون شاپيروويلك براي تعيين نرمال بودن توزيع داده ها، از آزمون آماري تحليل واريانس با اندازه هاي مكرر تك متغيره براي مقايسه تفاوت ميانگين هاي درون گروهي و از آزمون تحليل واريانس براي مقايسه تفاوت بين گروهي استفاده شد. يافته ها: سطح سرمي CRP و TNF-α پس از مصرف آگونيست GnRH اختلاف معناداري با سطوح اوليه پيش از آزمون نداشت (P≥0/05). پس از انجام 12 هفته تمرين هوازي سطح سرمي CRP و TNF-α كاهش معناداري يافت و 4 هفته بي تمريني پس از آن، منجر به افزايش سطوح CRP و TNF-α شد (P<0/05). يافته ها كاهش سطوح CRP و TNF-α را پس از انجام تمرينات هوازي و مصرف توام آگونيست GnRH نشان داد (P<0/05). همچنين پس از 4 هفته بي تمريني افزايشي در سطوح CRP و TNF-α مشاهده شد (P<0/05). در مقايسه بين گروهي، بين گروه دارو و گروه ورزش در ميزان غلظت سرمي اختلاف معناداري مشاهده شد (P<0/05). اما بين ساير گروه ها هيچ تفاوت معناداري حاصل نشد و در ميزان غلظت سرمي
Thesis summary
-
اثر 12 هفته تمرين استقامتي برغلظت لپتين و گرلين پلاسمايي در دختران داراي بلوغ زود رس
راميار نجفي 2016چكيده: مقدمه و هدف: سن بلوغ زودرس در دختران، طبق آمارهاي جهاني، رو به كاهش است. از جمله عوامل موثر بر آغاز و تسريع فرايند بلوغ جدايي از عوامل ژنتيكي و بيماري مي توان به كم تحركي، زندگي غير فعال، اضافه وزن، چاقي اشاره كرد. در اين ميان فاكتورهاي ديگري به صورت مستقيم يا غير مستقيم مي توانند بر فرايند بلوغ تأثير گذار باشند. از جمله اين عوامل مي توان هورمون لپتين مترشحه از بافت چربي و گرلين مترشحه از معده را نام برد. آگونيست GNRH و ورزش مي توانند به عنوان دو فاكتور مؤثر بر درمان بلوغ زودرس كودكان مورد استفاده قرار گيرند. بنابراين هدف از مطالعه حاضر بررسي غلظت هورمون هاي لپتين،گرلين و شاخص توده بدني در دختران داراي بلوغ زودرس در نتيجه 12 هفته تمرين استقامتي و مصرف آگونيست GNRH مي باشد. مواد و روش ها: تعداد 29 نفر دختران 6 تا 8 سال داراي بلوغ زودرس به چهار گروه (ورزش، ورزش و دارو، دارو و كنترل) تقسيم شده و پروتكل تمريني 12 هفته ايي فعاليت هاي استقامتي فزاينده كه شامل حركات ريتميك، تمرينات ايروبيك و بازي وسطي بود همراه با مصرف آگونيست GNRH را انجام دادند. قبل و بعد از شروع پروتكل تمرينيBMI، لپتين و گرلين آزمودني ها اندازه گيري شد. آزمودني ها هر هفته سه جلسه و هر جلسه از 25 تا 75 دقيقه تمرين استقامتي با شدت 45 تا 75 درصد حداكثر ضربان قلب و ماهانه يكبار مصرف آگونيست GNRH (هر چهار هفته 1 ميلي ليتر) به صورت تزريق زيرجلدي به مدت 12 هفته انجام دادند. براي تجزيه و تحليل آماري از واريانس يك طرفه و براي نرمال سازي داده ها از آزمون شاپيرو-ويلك استفاده شد. نتايج: يافته هاي تحقيق حاكي از كاهش غلظت لپتين و BMI در نتيجه تمرين استقامتي، افزايش غلظت گرلين در نتيجه مصرف آگونيست GNRH و 12 هفته تمرين ورزشي استقامتي فزاينده، افزايش BMI درنتيجه مصرف آگونيست و عدم تغيير لپتين در نتيجه مصرف آگونيست بود (05/0>P). نتيجه گيري: 12 هفته تمرين استقامتي فزاينده و مصرف آگونيست GNRH باعث كاهش غلظت لپتين و BMI اما باعث افزايش غلظت سرمي گرلين در دختران بلوغ زودرس ميشود.
Thesis summary
-
بررسي تاثير 8 هفته برنامه ورزش آبي بر سطح كورتيزول، ضربان قلب استراحتي و استقامت قلبي تنفسي كودكان 5 تا 10 سال مبتلا به اوتيسم شهر همدان
سيدمحمد بطحاييان 2016مقدمه و هدف : اوتيسم نوعي اختلال نورولوژيكي پيشرفته با علت ناشناخته است كه به صورت اختلال در تعاملات اجتماعي، ارتباطات كلامي و غير كلامي و رفتارها و علايق كليشه اي مشخص مي شود. مطالعات نشان دادند كه ورزش هاي آبي اثرات مفيدي بر روي اين بيماران دارد و سبب كاهش اضطراب و افزايش عملكرد قلبي ريوي اين افراد مي شود. بنابراين هدف از اين مطالعه بررسي اثر ورزش آبي بر سطح كورتيزول و ضربان قلب استراحتي و استقامت قلبي تنفسي كودكان مبتلا به اوتيسم مي باشد. مواد و روش ها : در اين تحقيق تعداد 11 كودك 5 تا 10 سال مبتلا به اوتيسم ( 8 كودك با عملكرد پايين و 3 كودك با عملكرد بالا ) فعال در مركز ذهن زيباي همدان حضور داشتند. متغير هاي اين تحقيق به صورت پيش آزمون و پس آزمون در غالب آزمايش كورتيزول ادراري، انجام تست شاتل ران 20 متر جهت سنجش VO2max آزمودني ها و اندازه گيري ضربان قلب به وسيله دستگاه فشار سنج مچي در قبل و بعد از8 هفتهبرنامه ورزش آبي سنجيده شدند. نتايج : در اين تحقيق نتايج آماري نشان دادند كه سطح كورتيزول ادراري پس از 8 هفته ورزش درآب به طور معني داري كاهش يافت (P =0/05 ) اما كاهش ضربا ن قلب استراحتي و افزايش VO2max از لحظ آماري معنادار نبود. نتيجه گيري : 8 هفته برنامه ورزش درآب سبب پايين آمدن سطح كورتيزول ادراري و ضربان قلب استراحتي كودكان اوتيسمي مي شود كه مي توان نتيجه گرفت باعث كاهش سطح استرس آنها شده تا بتوانند در مواقع ضروري پاسخ مناسب به محرك ها دهند و اين برنامه شايد بتواند بر سطح استقامت قلبي تنفسي اين كودكان تاثير گذارده و موجب ارتقا سلامت آن ها شود. بحث : با توجه به نتايج حاصل از اين تحقيق مي توان بيان كرد كه ورزش هاي آبي قابل استفاده و مفيد براي كودكان مبتلا به اوتيسم با عملكردهاي پايين و بالا است.
Thesis summary
-
اثر هشت هفته تمرين تداومي و تناوبي همراه با مصرف مكمل سولفات روي بر آستانه درد موش هاي معتاد در سندروم ترك
2015شبه افيون هايي از قبيل مرفين به طور گسترده براي درمان درد حاد و مزمن مورد استفاده قرار مي گيرند. مرفين از مشتقات ترياك بوده و مي تواند به رسپتورهاي اپيوئيدي متصل شده و باعث كاهش تحريك پذيري نورون هاي مسير عصبي درد شوند، بنابراين در تعديل درد نقش دارند. در اين مطالعه به بررسي تاثير تمرينات هوازي (تناوبي و تداومي) و مكمل سولفات روي بر كاهش درد موش هاي وابسته به مرفين در سندروم ترك مي پردازيم. موش هاي نر نژاد ويستار در محدوده وزني 20± 250 گرم و تعداد 42 سر كه توسط سولفات مرفين g.lit 4/0 به مدت 21 روز معتاد شدند. سپس حيوانات هر گروه، پنج روز در هفته تمرينات تناوبي و تداومي را با دويدن بر روي تردميل انجام دادند. در اين مدت مكمل سولفات روي به ميزان (cc 50/ mg 9) به صورت خوراكي در آب آشاميدني استفاده مي شد. در پايان 21 روز فرايند اعتياد و همچنين در پايان پروتكل هاي تمريني، از حيوانات جهت سنجش تاثير تمرين و سولفات روي بر كاهش درد در آزمون هاي اندازه گيري تحمل درد شامل تيل-فليك، ايمرژن، فرمالين و ريسينگ استفاده شد. مشاهدات نشان دادند كه تمرينات تداومي و تناوبي و مكمل سولفات روي سبب كاهش معني داري در پاسخ درد موش هاي معتاد در سندروم ترك مي شوند (05/0 > p). ضمن اينكه اثرات توأم تمرينات تناوبي و مكمل سولفات روي بر آستانه درد نسبت به تمرين تداومي و مكمل سولفات روي بيشتر مي باشند. در آزمون ايمرژن (01/0 >p)، در آزمون فرمالين مزمن (00/0 >p)، در آزمون ريسينگ (01/0 >p) اما در آزمون تيل-فليك و فرمالين حاد 05/0 Thesis summary
-
اثر تعامل شناي استقامتي و وامانده ساز همراه با مكمل ويتامين C بر شاخص هاي استرس اكسيداتيو رت هاي نر ويستار
ليلا وصالي اكبرپور 2015مقدمه و هدف : مطالعات نشان دادند كه فعاليت هاي ورزشي، اثر متفاوتي در توليد راديكال هاي آزاد و آسيب هاي ناشي از استرس اكسيداتيو به جا مي گذار د. همچنين اكثر پژوهش ها، كاهش استرس اكسيداتيو و صدمات ناشي از آن را در پي استفاده از مكمل هاي ويتاميني آنتي اكسيداني گزارش كرده اند. بنابراين هدف از پژوهش حاضر بررسي اثر تعامل دو شيوۀ تمريني شناي استقامت و مكمل ويتامين ث (VC) بر شاخص هاي استرس اكسيداتيو (اسيد اوريك، كاتالاز و مالون دي آلدهيد) در رت هاي نر ويستار مي باشد. مواد و روش ها: تعداد 36 سر رت نر نژاد ويستار در محدودۀ 250 تا 300 گرم بطور تصادفي به شش گروه شش تايي: 1_ گروه استقامتي. 2_ گروه استقامتي + VC، 3_ گروه وامانده ساز، 4_ گروه وامانده ساز + VC، 5_گروه كنترل و 6- گروه كنترل+ VC، تقسيم شدند. گروه هاي تمريني به مدت ده هفته ، 5 روز در هفته و هر جلسه يك ساعت شنا كردند. گروه وامانده ساز، بطور فزاينده در هر هفته 30 دقيقه بيشتر شنا كردند تا اينكه شش هفتۀ پاياني را سه ساعت در هر جلسه شنا كردند. مكمل ويتامين C ( mg/kg 100 )، يك هفته پيش از شروع پروتكل تمريني آغاز و تا پايان هفتۀ دهم ادامه داشت. يك روز پس از اتمام پروتكل تمريني ،جهت برآورد شاخص ها (اسيداوريك، كاتالاز و MDA)، از سياهرگ زيرين رت ها نمونه گيري خوني انجام شد. جهت آناليز داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون ANOVA يك طرفه و پس از آن تست تعقيبي توكي با سطح معناداري 05/0 >P استفاده شد. نتايج :كاهش معناداري در ميزان MDA سرمي گروه استقامتي + VC در مقايسه با گروه وامانده ساز (P=0.011 )، در مقايسه با گروه وامانده ساز + VC (P=0.000) و در مقايسه با گروه كنترل (P=0.008) وجود داشت و نيز كاهش معناداري در ميزان MDA گروه استقامتي نسبت به گروه وامانده ساز + VC (P=0.002)مشاهده شد. افزايش معناداري در سطح كاتالاز سرمي گروه وامانده ساز در مقايسه با ديگر گروه ها وجود داشت (P=0.001)، اما تفاوت معناداري در محتواي سرمي اسيد اوريك گروه ها مشاهده نشد. نتيجه گيري : در مجموع نتايج حاكي از آن است كه تمرينات استقامتي همراه مصرف ويتامين C مي تواند منجر به كاهش پراكسيداسيون ليپيد در آزمودني ها شود، و سطح كاتالاز را نيز افزايش دهد، در حالي كه برغلظت سرمي آنتي اكسيدان غير آنزيمي اسيد اوريك بي تاثير است.
Thesis summary
-
بررسي اثر شش هفته تمرين همزمان استقامتي - تداومي و استقامتي - تناوبي بر سطوح پلاسمايي كورتيزول و سطح اضطراب در دانش آموزان پسر 19-16 سال داراي اضافه وزن
فاطمه تحسيني 2015افزايش سطح كورتيزول به دنبال استرس، در پرخوري استرسي و نهايتا چاقي نقش دارد. چاقي با اختلال در عملكرد محور هيپوتالاموس- هيپوفيز-آدرنال (HPA)مرتبط است كه به سطوح پلاسمايي پايين تر كورتيزول و نهايتا اختلال در تغييرات ريتم شبانه روزي منجر مي شود. هدف از اين مطالعه، بررسي اثر شش هفته تمرين همزمان استقامتي - تداومي و استقامتي - تناوبي بر سطوح پلاسمايي كورتيزول و سطح اضطراب در دانش آموزان پسر 19-16 سال داراي اضافه وزن بود. مواد و روش ها: در اين تحقيق نيمه تجربي از بين دانش آموزان داراي اضافه وزن (سن 19-16سال)، انتخاب شدند و به صورت تصادفي به 3 گروه 9 نفري، تمرين همزمان استقامتي- تداومي و استقامتي- تناوبي ، تمرين استقامتي- تناوبي و كنترل تقسيم شدند. تمرين استقامتي- تداومي شامل(مدت: 15 دقيقه كه هر دو هفته پنج دقيقه به زمان آن اضافه شد، شدت:65—60 درصد ضربان قلب بيشينه ) تمرين استقامتي- تناوبي شامل(3 دقيقه دويدن با شدت 75-70 درصد ضربان قلب بيشينه، 3 دقيقه استراحت فعال با شدت 50 درصد ضربان قلب بيشينه ،3 تكرار در دو هفته اول، 4 تكرار در دو هفته دوم و 5 تكرار در دو هفته آخر) بود. تجزيه و تحليل داده ها، با استفاده از نرم افزارآماريspss16 ، در سطح معني داري p<0/05 انجام شد. يافته ها: سطح پلاسمايي كورتيزول و سطح اضطراب بين گروه هاي سه گانه تغيير معني داري نداشت(p>0/05). تمرين استقامتي- تناوبي باعث تغيير معني دار درون گروهي سطح پلاسمايي كورتيزول(پيش آزمون-پس آزمون) شد(p=0/008). شش هفته تمرين همزمان استقامتي- تداومي و استقامتي- تناوبي بر سطوح پلاسمايي كورتيزول و سطح اضطراب در دانش آموزان پسر 19-16 سال داراي اضافه وزن تاثير معني داري ندارد. نتيجه گيري: تمرين استقامتي- تناوبي نسبت به تمرين همزمان استقامتي- تداومي و استقامتي- تناوبي تاثير معني داري بر سطح پلاسمايي كورتيزول دارد، احتمالاً، تداوم اين تمرين در درازمدت مي تواند موجب كاهش سطح پلاسمايي كورتيزول و سطح اضطراب گردد.
Thesis summary
-
بررسي اثر شش هفته تمرين همزمان استقامتي-تداومي و استقامتي-تناوبي بر سطح نشانگر هاي التهابي در دانش آموزان پسر داراي اضافه وزن
مجيد وثيقي شجاع 2015سابقه و هدف:بيماريهاي قلبي عروقي به عنوان يكي ازاصلي ترين علتهاي مرگ و ميردر دنيا شناخته شده اند. چاقي به عنوان يكي از عوامل خطرساز در بروزآترواسكلروز مي باشد كه با التهاب مرتبط است. وجود التهاب مزمن درجه پايين در كودكان و نوجوانان چاق ريسك بيماريهاي قلبي عروقي و متابوليك را در ادامه زندگي بالا خواهد برد.CRPوTNFαازحساس ترين شاخص هاي التهابي مي باشند كه نقش مهمي در بيماريهاي قلبي عروقي ايفا مي كنند.مطالعات متعددي اثر ضد التهابي فعاليت جسماني را تاييد كرده اند.هدف از اين مطالعه بررسي اثر شش هفته تمرين همزمان استقامتي-تداومي و استقامتي-تناوبي بر سطح نشانگرهاي التهابي در دانش آموزان پسر داراي اضافه وزن مي باشد.موادوروش ها:تعداد 27دانش آموز پسر داراي اضافه وزن(19-16سال)به طور تصادفي به سه گروه(هر گروه 9 نفر)؛تمرين تناوبي(70-75% MHR)،تداومي(60-65% MHR)-تناوبي و كنترل تقسيم شدند.آزمودني ها برنامه تمرين را هرجلسه 30-15 دقيقه، سه بار در هفته و به مدت شش هفته انجام دادند.قبل و بعد از برنامه تمرين سطوح CRP باروش كمي لومينسانس و TNFα به روش الايزا اندازه گيري شد.نتايج:سطح CRP در گروه هاي تمريني كاهش معناداري نشان داد ولي سطوح TNFα تغيير معناداري پيدا نكرد(P<0.05).نتيجه گيري:به نظر مي رسد تمرين چه به صورت تناوبي و چه به صورت تداومي-تناوبي مي تواند باعث كاهش CRP و متعاقب آن كاهش بيماريهاي قلبي عروقي شود.
Thesis summary
-
تاثير مصرف ال-كارنيتين و 10 هفته تمرين هوازي منخب روي سطوح سرمي CRP در موشهاي ديابتي نوع 1
محسن جليلي 2014 -
تآثير مصرف ال- كارنيتين و 10 هفته تمرين هوازي منتخب روي سطوح سرمي CRP در موشهاي ديابتي نوع 1
محسن جليلي 2014 -
تاثير سه شيوه تمريني منتخب به مدت 8 هفته بر فاكتورهاي خوني بيماران ديابتي نوع دو
عليرضا احمدوند 2014 -
اثر سه شيوه تمريني بر غلظت CRP پلاسما در بيماران ديابتي نوع دو
مريم كشوري 2013 -
تاثير سه ماه برنامه تمريني منتخب روي برخي فاكتورهاي بيوشيميايي در بيماران ديابتي نوع دو
حجت اله سياوشي 2013 -
تأثير هشت هفته ورزش هوازي بر پارامترهاي هماتولوژيك افراد وابسته به مورفين در سندرم ترك
مجيد زماني 2013 -
بررسي اثرات تمرينات ورزشي متوسط هوازي بر روي اختلالات چرخه قاعدگي و سطوح هورمون هاي استروژن، پروژسترون، FSH و LH
فاطمه ضميري دلير 2013 -
رابطه بين بيوريتم با عملكرد ورزشي ورزشكاران رشته هاي انفرادي استان همدان
سجاد مومني 2012 -
بررسي تاثير مصرف سولفات منيزيم خوراكي و فعاليت ورزشي مقاومتي بر استانه درد موش هاي معتاد در سندرم ترك
قباد پرواره 2012 -
تاثير ورزش و ويتامين D3 بر استانه درد موش هاي ديابتي
سيدجلال طاهر آبادي 2012 -
تاثير ورزش و ويتامين E بر استانه درد موش هاي ديابتي
محمد باسره 2012 -
تاثير فعاليت منظم ورزشي و منيزيم بر روي آستانه درد موشهاي ديابتي
هادي كوچكخاني 2011